- رنمه
- آواز نیکو، گیاهی باریک
معنی رنمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زحمت
فرانسوی کنف سیام فریز سیامی پنجه مرغ از گیاهان
ریزه باران نرمه باران
نخ انگشت رشته ای که برای یادآوری بر انگشت بندند
درسه لم ریز، اپخشایش بخشایش - آمرزش، باران، روزی، نیکی
گور سنگ گور، لانه کفتار، پرچین
کرکس لاشخوار
نان کلاغ از گیاهان، سبزه زار، رود کنار
پاره گوشت
تازی گشته شاه ماهی
افزاری باشد که درودگران چوب و تخته را با ان هموار می کنند
بیماری، رنج، درد، خرامی از روی ناز
پشتواره ای جامه پلونده بلغنده (بقچه) هدایت در فرهنگ ناصری می نویسد: (رزمه فارسی است در لغت عربی نیز آورده اند) بوقچه رخت بسته لباس، لنگه بار قماش و اثاثه پشتواره. یا روی رزمه اصطلاحی است که در مورد تفوق و رجحان کسی بر دیگری استعمال شود (نسائم الاسحار 183 ببعد)
چرک کنج چشم و میان مژگانها
سریشم
گوشوارک در گیاهان، گوشور هر یک از دو برآمدگی کنار سوراخ گوش، سوفارو هریک از دو سوی سوفارتیر پاره ای از گوشت شتر یا گوسفند که بریده آویزان کنند تثنیه آن: زنمتان
خواب
شکوفه، سرشاخه ها
گیاهی با ساقۀ کوتاه، گل های زرد و برگ های زرد شبیه برگ کاسنی که برای معالجۀ جراحت به کار می رفت، منبل دارو
رشته، رسن، طناب باریک
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رومه، رنب
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
آزرده، رنجیده، دل آزرده، دل تنگ
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن، برای مثال جنگ یک سو نه و دل شاد بزی / خویشتن را و مرا رنجه مدار (فرخی - ۱۳۹)
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن، برای مثال هر که با پولادبازو پنجه کرد / ساعد مسکین خود را رنجه کرد (سعدی - ۷۵)
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن،
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن،
چرک سفیدی که در گوشۀ چشم یا میان مژه ها جمع می شود، قی، خیم، رمص، ژفک، کیغ
بقچۀ لباس، بستۀ رخت، پشتوارۀ جامه، لنگۀ بارقماش
لب تراکی لب شکافی، شکاف لب
بوی چربی
پهلوان، دلیر، نام پدر سام، جد رستم