جدول جو
جدول جو

معنی رمیار - جستجوی لغت در جدول جو

رمیار
(پسرانه)
رامیار
تصویری از رمیار
تصویر رمیار
فرهنگ نامهای ایرانی
رمیار
چوپان، برای مثال منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری - مجمع الفرس - رمیار)
تصویری از رمیار
تصویر رمیار
فرهنگ فارسی عمید
رمیار
(رَمْ)
شبان. گله بان. (برهان). رامیار. رمه بان. (آنندراج). رمه یار:
منم رمیار پایت آرمیده
که سازم خاک پایت کحل دیده.
نزاری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رمیار
گوسفند چران چوپان
تصویری از رمیار
تصویر رمیار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامیار
تصویر رامیار
(پسرانه)
چوپان و گوسفند چران، رمه یار چوپان، شبان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامیار
تصویر رامیار
چوپان، برای مثال رسیدم در میان مرغزاری / در آن دیدم رمی بی رامیاری (نزاری - لغت نامه - رامیار)
فرهنگ فارسی عمید
(رَمْ)
عمرانی گوید موضعی است و در آن تأمل است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مَیْ یا)
خواربارآور و غله کش از جایی به جایی. (منتهی الارب، مادۀ م ی ر) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُیْ یا)
جمع واژۀ مائر. (منتهی الارب). و رجوع به مائر شود
لغت نامه دهخدا
(رِمْ می یا)
موضعی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
ژان فرانسوا. (1655- 1709 میلادی). از شاعران شوخ طبع فرانسه بود و پس از مولیر معروفترین شاعر کمدی نویس فرانسه به شمار میرود. وی پس از تکمیل معلومات خود سفری به ایتالیا کرد و در آنجا از راه قمار ثروت زیادی اندوخت و به فرانسه بازگشت و پس از چندی به اسلامبول رخت سفر بست وباز به پاریس برگشت و بار دیگر تمام اروپا را به سیر و سیاحت زیر پا گذاشت و سرانجام در پاریس مقیم شد و اوقات خود را به نوشتن آثار کمدی خود سپری ساخت
لغت نامه دهخدا
(رَ)
محله ای است از نواحی نیشابور و جمعی از اهل علم بدانجا منسوبند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
غمناک. آن که پیوسته غمگین باشد. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 179 ب)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. دارای 551 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
چوپان و گوسپندچران، (ناظم الاطباء)، شبان، (آنندراج) (از برهان) (از جهانگیری) (از رشیدی) (انجمن آرا)، اصل این لغت رمه یار بوده یعنی، ایلخی بان و رمه بان و بعضی گفته اند رمه در اصل رامه است یعنی، رام شبان و مطیع او که آنرا رمه بان گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) :
رسیدم در میان مرغزاری
در آن دیدم رمی بی رامیاری،
نزاری قهستانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رامیار
تصویر رامیار
گله بان، چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامیار
تصویر رامیار
رمه یار، چوپان، شبان
فرهنگ فارسی معین
نوکر، کلفت
فرهنگ گویش مازندرانی
شب صاف با ابرهای رقیق
فرهنگ گویش مازندرانی
از طوایف بومی ساکن در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی