آرام کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج). آرام گرفتن در جایی. (ناظم الاطباء) ، به یک جای ماندن شتران. (از منتهی الارب). اقامت کردن شتر در جایی. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). رم ء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، زیاده شدن بر صد. رم ء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گمان کردن خبر را و تحقیق نمودن آن. (از منتهی الارب). گمان بردن خبر را و حدس زدن درباره آن. (از اقرب الموارد). رم ء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، تخمین زدن و اندازه کردن چیزی را. رم ء، رسیدن خبر کسی را از روی ظن نه از روی حقیقت. رم ء. (از معجم متن اللغه)
آرام کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج). آرام گرفتن در جایی. (ناظم الاطباء) ، به یک جای ماندن شتران. (از منتهی الارب). اقامت کردن شتر در جایی. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). رَم ْء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، زیاده شدن بر صد. رَم ْء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گمان کردن خبر را و تحقیق نمودن آن. (از منتهی الارب). گمان بردن خبر را و حدس زدن درباره آن. (از اقرب الموارد). رَم ْء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، تخمین زدن و اندازه کردن چیزی را. رَم ْء، رسیدن خبر کسی را از روی ظن نه از روی حقیقت. رَم ْء. (از معجم متن اللغه)
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید