دختر ابی عوف بن صبره بن سعید بن سعد و زن مطلب بن ازهر بن عوف الزهری بود. وی در مکه اسلام آورد و به حبشه مهاجرت کرد. (از الاصابه فی تمییز الصحابه جزء 8 ص 86) دختر معاویه بن ابی سفیان بود. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 124). یکی از سه دختر معاویه بشمار می رفت دختر وقیعه بن حرام بن غفار بن ملیل و مادر ابوذر غفاری بود. (الاصابه جزء 7 ص 86) دختر خطاب بن نفیل القرشی العدویه و خواهر عمر بن الخطاب بود. وی از جمله زنانی است که با شوی خود سعید بن زید بن عمرو بن نفیل به دین اسلام گروید. رجوع به الاصابه جزء 8 ص 84 شود الکبری. دختر علی بن ابیطالب (ع) بود از ام سعید بنت عروه بن مسعود الثقفیه. (مجمل التواریخ و القصص ص 455). و در تجارب السلف ص 41دو دختر بنام رمله به علی (ع) نسبت داده شده است
دختر ابی عوف بن صبره بن سعید بن سعد و زن مطلب بن ازهر بن عوف الزهری بود. وی در مکه اسلام آورد و به حبشه مهاجرت کرد. (از الاصابه فی تمییز الصحابه جزء 8 ص 86) دختر معاویه بن ابی سفیان بود. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 124). یکی از سه دختر معاویه بشمار می رفت دختر وقیعه بن حرام بن غفار بن ملیل و مادر ابوذر غفاری بود. (الاصابه جزء 7 ص 86) دختر خطاب بن نفیل القرشی العدویه و خواهر عمر بن الخطاب بود. وی از جمله زنانی است که با شوی خود سعید بن زید بن عمرو بن نفیل به دین اسلام گروید. رجوع به الاصابه جزء 8 ص 84 شود الکبری. دختر علی بن ابیطالب (ع) بود از ام سعید بنت عروه بن مسعود الثقفیه. (مجمل التواریخ و القصص ص 455). و در تجارب السلف ص 41دو دختر بنام رمله به علی (ع) نسبت داده شده است
ریگ. (دهار). ریگ و آن اخص از رمل است. (از منتهی الارب). قطعه ای از رمل. (از متن اللغه). یک توده از ریگ. (ناظم الاطباء) ، قطعه ای از زمین که ریگ بر آن بالا آمده باشد. (از اقرب الموارد)
ریگ. (دهار). ریگ و آن اخص از رَمْل است. (از منتهی الارب). قطعه ای از رَمْل. (از متن اللغه). یک توده از ریگ. (ناظم الاطباء) ، قطعه ای از زمین که ریگ بر آن بالا آمده باشد. (از اقرب الموارد)
یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است: ذلیل عاذَ بقرمله، یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
یکی اسفند. یکی حرمل. نباتی است از یتوعات، آتش زنۀ آن بسیار نیکوست، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است. صاحب تحفه گوید: نباتی است حجازی و از جمله یتوعات است و بقدر قامتی و پرشیرو برگش دراز و از برگ بید کوچکتر و تیره رنگ و ضماد او را جهت جرب بسیار مؤثر دانسته اند، کنجده که از عیوب یاقوت است. رجوع به حرملیات شود
یکی اسفند. یکی حرمل. نباتی است از یتوعات، آتش زنۀ آن بسیار نیکوست، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است. صاحب تحفه گوید: نباتی است حجازی و از جمله یتوعات است و بقدر قامتی و پرشیرو برگش دراز و از برگ بید کوچکتر و تیره رنگ و ضماد او را جهت جرب بسیار مؤثر دانسته اند، کنجده که از عیوب یاقوت است. رجوع به حرملیات شود
ریخ زدن، خوردن گوشت که هنوز پخته نباشد، خام داشتن طعام، آوردن نان آلوده بخاکستر از عجلت مهمانی، تباه خوردن طعام چنانکه لحیه و پیرامون دهان بیالاید. دژ آلود خوردن یعنی بی ادب و پریشان خوردن، ثرمل القوم من الطعام، ای أکلوا ما شاؤوا، ریزه کاری ناکردن در کار. سنبل کردن. (در تداول عوام)
ریخ زدن، خوردن گوشت که هنوز پخته نباشد، خام داشتن طعام، آوردن نان آلوده بخاکستر از عجلت مهمانی، تباه خوردن طعام چنانکه لحیه و پیرامون دهان بیالاید. دژ آلود خوردن یعنی بی ادب و پریشان خوردن، ثَرمَل َالقوم من الطعام، ای أکلوا ما شاؤوا، ریزه کاری ناکردن در کار. سنبل کردن. (در تداول عوام)
زن بی شوهر. زن بیشوی بیوه و اگر بی شوهر موسر باشد او را ارمله نگویند. بیوۀ محتاج و بیچاره. (منتهی الأرب). زن بی شوی فقیر و بدبخت. بیوه، و مرد و زن را گویند. (مهذب الاسماء). ج، ارامل، ارامیل. (منتهی الأرب). مردم ضعیف و فقیر و محتاج. (مؤید الفضلاء). درویشان و محتاجان و ضعیفان از مردان و زنان. (منتهی الأرب). و رجوع به ارمل شود
زن بی شوهر. زن بیشوی بیوه و اگر بی شوهر موسر باشد او را ارمله نگویند. بیوۀ محتاج و بیچاره. (منتهی الأرب). زن بی شوی فقیر و بدبخت. بیوه، و مرد و زن را گویند. (مهذب الاسماء). ج، اَرامِل، ارامیل. (منتهی الأرب). مردم ضعیف و فقیر و محتاج. (مؤید الفضلاء). درویشان و محتاجان و ضعیفان از مردان و زنان. (منتهی الأرب). و رجوع به ارمل شود
نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء
نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء