جدول جو
جدول جو

معنی رمزیه - جستجوی لغت در جدول جو

رمزیه(رَ زی یَ)
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقعدر 30هزارگزی جنوب غربی اهواز و سه هزارگزی غرب راه آهن اهواز به خرمشهر. دشتی است گرمسیر با 150 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین می شود. محصول عمده اش غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
رمزیه
نماد گرایی
تصویری از رمزیه
تصویر رمزیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزیه
تصویر رزیه
مصیبت عظیم، آسیب و بلا
فرهنگ فارسی عمید
(قِ مِ زی یَ)
الحمّی قرمزیه، سرخجه. سرخک. تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روشن و کوچک به چشم میخورد و به سبب التهاب درد گوش عارض میگردد. در دوران نقاهت بدن پوست می اندازد. این مرض به وسیلۀ حرف زدن و سرفه کردن به دیگری منتقل میشود. پنی سیلین و برخی داروهای قدیمی برای مبارزه با این بیماری به کار میرود. (الموسوعه العربیه)
لغت نامه دهخدا
(حَ زی یَ)
اصحاب حمزه بن ادرک هستند که در مذهب و بدعتها که نهاده اند با میمونیه موافقند جز آنکه گویند اطفال کفار در آتشند. (از تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَیْ یُ)
ستودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تیر انداختن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). افکندن. انداختن. پرتاب کردن. (از اقرب الموارد). تیراندازی.
- سبق و رمایه، اسب دوانی و تیراندازی. رجوع به سبق و رمایه شود.
، آهنگ و قصد مکانی کردن، یاری کردن. نصرت دادن، بر کسی عیب گرفتن و راندن و متهم ساختن وی. (از اقرب الموارد). عیب گرفتن بر کسی و متهم ساختن. (از المنجد) ، زیاد شدن مال. (از اقرب الموارد) ، ولایت دادن و مسلط ساختن کسی را بر شهری. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به رمی شود
لغت نامه دهخدا
تیراندازی، پرتاباندن، چفته زدن، یله کردن، چیره کردن تیر انداختن، تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیه
تصویر رمیه
فزونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزیه
تصویر رزیه
بد آمد سوک، رنج، آک (عیب) مصیبت بزرگ پیش آمد ناگوار جمع رزایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزیه
تصویر مزیه
مزیت در فارسی: فرایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمایه
تصویر رمایه
((رِ یِ))
تیر انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزیه
تصویر رزیه
((رَ یَّ))
مصیبت عظیم، پیش آمد ناگوار، جمع رزایا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
سرٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
Cryptically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
de manière cryptique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
загадочно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
באופן סודי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
رمزی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
রহস্যজনকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
อย่างลึกลับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
kwa kificho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
şifreli bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
수수께끼처럼
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
謎めいて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
गूढ़ तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
secara kriptik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
kryptisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
cryptisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
crípticamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
cripticamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
cripticamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
神秘地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
криптично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
tajemniczo
دیکشنری فارسی به لهستانی