نامش محمد هادی و از شعرای کاشان بود. در اواخر قرن یازدهم و اوائل قرن دوازدهم می زیست و در موقع تألیف تذکرۀ نصرآبادی در قید حیات بود و در اصفهان بسر می برد. (از ریحانه الادب). صاحب تذکرۀ نصرآبادی آرد: ’ (شیخ) رمزی محمد هادی نام دارد ولد حاجی حبیب اﷲ کاشانی، پدرش مرد کدخدایی بوده، او هم در کمال درویشی و نامرادی است. طبعش نهایت قدرت دارد چنانچه هیچ لطیفه و مثلی در عالم نیست که موزون نکرده باشد چرا که هیچ مثلی مذکور نمی شود که از شعر خود دلیلی نمی خواند. در فن نقاشی و چوب تراشی هم مانند ندارد و مدتی قبل از این در خدمت مرتضی قلیخان حاکم اردبیل بود در وقتی که قورچی باشی بود، بعد از آن دست از ملازمت برداشته در اصفهان به حال و کار خود می باشد نهایت خاموشی و آرام دارد’. از اشعار او است: رمزی ز کریم اگر خبردار شوی از بهر عطای اوگنهکار شوی جز اینکه کنی گناه و احسان خواهی مستوجب رحمت به چه کردار شوی. آنم که نه حاصلی نه کشتی دارم نه کار به کار خوب و زشتی دارم از من همه می رمندیاران وطن در دوزخم و طرفه بهشتی دارم. همدم نبود به کنج این دیر مرا درگلشن بیکسی بود سیر مرا همچون الفم براستی پابرجا نبود حرکت به خانه غیر مرا. ای مونس و غمگسار دیرینۀ من بی یاد تو دل مباددر سینۀ من گر پرتوی از لطف تو بر من تابد زربفت شود لباس پشمینۀ من. عارف میان خلق همان با خدا بود در معدن است لعل و ز خارا جدا بود. بترس از ناوک آه فقیران در دل شبها مگو تیر هوائی بر نشان هرگز نمی آید. وحشی نگهان عاشق غمخوار نخواهند در گلۀ آهو نبود راه شبان را. زیردستی راکجا باک از زبردستی بود هرکه باشد در بلندی بیمش از پستی بود. گوشۀ ابرو چو پیش از وعده بنمایی اداست گر هلال عید سی کم یک نمایدخوش نماست. بکاهد دل چو نقص دولت روشندلی بینم چنان کز کاهش مه مغزها در استخوان کاهد
نامش محمد هادی و از شعرای کاشان بود. در اواخر قرن یازدهم و اوائل قرن دوازدهم می زیست و در موقع تألیف تذکرۀ نصرآبادی در قید حیات بود و در اصفهان بسر می برد. (از ریحانه الادب). صاحب تذکرۀ نصرآبادی آرد: ’ (شیخ) رمزی محمد هادی نام دارد ولد حاجی حبیب اﷲ کاشانی، پدرش مرد کدخدایی بوده، او هم در کمال درویشی و نامرادی است. طبعش نهایت قدرت دارد چنانچه هیچ لطیفه و مثلی در عالم نیست که موزون نکرده باشد چرا که هیچ مثلی مذکور نمی شود که از شعر خود دلیلی نمی خواند. در فن نقاشی و چوب تراشی هم مانند ندارد و مدتی قبل از این در خدمت مرتضی قلیخان حاکم اردبیل بود در وقتی که قورچی باشی بود، بعد از آن دست از ملازمت برداشته در اصفهان به حال و کار خود می باشد نهایت خاموشی و آرام دارد’. از اشعار او است: رمزی ز کریم اگر خبردار شوی از بهر عطای اوگنهکار شوی جز اینکه کنی گناه و احسان خواهی مستوجب رحمت به چه کردار شوی. آنم که نه حاصلی نه کشتی دارم نه کار به کار خوب و زشتی دارم از من همه می رمندیاران وطن در دوزخم و طرفه بهشتی دارم. همدم نبود به کنج این دیر مرا درگلشن بیکسی بود سیر مرا همچون الفم براستی پابرجا نبود حرکت به خانه غیر مرا. ای مونس و غمگسار دیرینۀ من بی یاد تو دل مباددر سینۀ من گر پرتوی از لطف تو بر من تابد زربفت شود لباس پشمینۀ من. عارف میان خلق همان با خدا بود در معدن است لعل و ز خارا جدا بود. بترس از ناوک آه فقیران در دل شبها مگو تیر هوائی بر نشان هرگز نمی آید. وحشی نگهان عاشق غمخوار نخواهند در گلۀ آهو نبود راه شبان را. زیردستی راکجا باک از زبردستی بود هرکه باشد در بلندی بیمش از پستی بود. گوشۀ ابرو چو پیش از وعده بنمایی اداست گر هلال عید سی کم یک نمایدخوش نماست. بکاهد دل چو نقص دولت روشندلی بینم چنان کز کاهش مه مغزها در استخوان کاهد
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقعدر 30هزارگزی جنوب غربی اهواز و سه هزارگزی غرب راه آهن اهواز به خرمشهر. دشتی است گرمسیر با 150 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین می شود. محصول عمده اش غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقعدر 30هزارگزی جنوب غربی اهواز و سه هزارگزی غرب راه آهن اهواز به خرمشهر. دشتی است گرمسیر با 150 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین می شود. محصول عمده اش غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)