جدول جو
جدول جو

معنی رمزی - جستجوی لغت در جدول جو

رمزی
(رَ)
منسوب به رمز. سرّی. نهانی و پوشیده. آنچه برمز باشد. رجوع به رمز شود
لغت نامه دهخدا
رمزی
(رَ)
نامش محمد هادی و از شعرای کاشان بود. در اواخر قرن یازدهم و اوائل قرن دوازدهم می زیست و در موقع تألیف تذکرۀ نصرآبادی در قید حیات بود و در اصفهان بسر می برد. (از ریحانه الادب). صاحب تذکرۀ نصرآبادی آرد: ’ (شیخ) رمزی محمد هادی نام دارد ولد حاجی حبیب اﷲ کاشانی، پدرش مرد کدخدایی بوده، او هم در کمال درویشی و نامرادی است. طبعش نهایت قدرت دارد چنانچه هیچ لطیفه و مثلی در عالم نیست که موزون نکرده باشد چرا که هیچ مثلی مذکور نمی شود که از شعر خود دلیلی نمی خواند. در فن نقاشی و چوب تراشی هم مانند ندارد و مدتی قبل از این در خدمت مرتضی قلیخان حاکم اردبیل بود در وقتی که قورچی باشی بود، بعد از آن دست از ملازمت برداشته در اصفهان به حال و کار خود می باشد نهایت خاموشی و آرام دارد’.
از اشعار او است:
رمزی ز کریم اگر خبردار شوی
از بهر عطای اوگنهکار شوی
جز اینکه کنی گناه و احسان خواهی
مستوجب رحمت به چه کردار شوی.
آنم که نه حاصلی نه کشتی دارم
نه کار به کار خوب و زشتی دارم
از من همه می رمندیاران وطن
در دوزخم و طرفه بهشتی دارم.
همدم نبود به کنج این دیر مرا
درگلشن بیکسی بود سیر مرا
همچون الفم براستی پابرجا
نبود حرکت به خانه غیر مرا.
ای مونس و غمگسار دیرینۀ من
بی یاد تو دل مباددر سینۀ من
گر پرتوی از لطف تو بر من تابد
زربفت شود لباس پشمینۀ من.
عارف میان خلق همان با خدا بود
در معدن است لعل و ز خارا جدا بود.
بترس از ناوک آه فقیران در دل شبها
مگو تیر هوائی بر نشان هرگز نمی آید.
وحشی نگهان عاشق غمخوار نخواهند
در گلۀ آهو نبود راه شبان را.
زیردستی راکجا باک از زبردستی بود
هرکه باشد در بلندی بیمش از پستی بود.
گوشۀ ابرو چو پیش از وعده بنمایی اداست
گر هلال عید سی کم یک نمایدخوش نماست.
بکاهد دل چو نقص دولت روشندلی بینم
چنان کز کاهش مه مغزها در استخوان کاهد
لغت نامه دهخدا
رمزی
سری، مرموز، سمبلیک، نمادین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رمزی
سرٌّ
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به عربی
رمزی
Cryptically
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رمزی
de manière cryptique
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رمزی
রহস্যজনকভাবে
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به بنگالی
رمزی
رمزی طور پر
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به اردو
رمزی
kwa kificho
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رمزی
อย่างลึกลับ
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به تایلندی
رمزی
crípticamente
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رمزی
kryptisch
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به آلمانی
رمزی
криптично
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رمزی
tajemniczo
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به لهستانی
رمزی
神秘地
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به چینی
رمزی
cripticamente
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رمزی
cripticamente
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رمزی
cryptisch
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به هلندی
رمزی
загадочно
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به روسی
رمزی
गूढ़ तरीके से
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به هندی
رمزی
secara kriptik
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رمزی
באופן סודי
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به عبری
رمزی
謎めいて
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رمزی
수수께끼처럼
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به کره ای
رمزی
şifreli bir şekilde
تصویری از رمزی
تصویر رمزی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
هرچه با رنگ قرمز رنگ شده باشد، سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(رَ زی یَ)
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقعدر 30هزارگزی جنوب غربی اهواز و سه هزارگزی غرب راه آهن اهواز به خرمشهر. دشتی است گرمسیر با 150 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین می شود. محصول عمده اش غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرمزی
تصویر هرمزی
منسوب به هرمز، منسوب به . رامهرمز، ازمردم رامهرمز
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه سنسکریت قرمزی در فارسی: خیری سوری قرمز بودن سرخی. یا قرمزی روز. شفقی که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمزیه
تصویر رمزیه
نماد گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
((قِ مِ))
منسوب به قرمز، دیبای نازک سرخ رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
Reddish, Reddishness, Redness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
avermelhado, vermelhidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
красноватый , покраснение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rötlich, Rötung
دیکشنری فارسی به آلمانی