جدول جو
جدول جو

معنی رمدداء - جستجوی لغت در جدول جو

رمدداء
خاکستر
تصویری از رمدداء
تصویر رمدداء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمداء
تصویر رمداء
شترمرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمددات
تصویر تمددات
جمع تمدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربداء
تصویر ربداء
بلای بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امداء
تصویر امداء
کلانسالی، شیر بسیار نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آغاز، اصل، سبب، جای شروع، جای شروع مقابل مقصد، حرکتی که بواسطه آن از مبدا به مقصد رسند، آغاز شروع، جای آشکار کردن، جمع مبادی، اصل هر شی جمع مبادی، سبب جمع مبادی. یا مبدا ازلی. یا مبدا اعلی. یا مبدا اول. ذات حق تعالی. یامبدا قریب. هر مبدائی که با ذی المبدا خود فاصله کمتری داشته باشد قریب است مثلا قوت عامله که محرک عضلات است برای صدور فعل مبدا قریب است و اجماع که اراده جازم باشد نسبت به شوق که میل موکد است قریب است و نسبت به قوه عامله بعید است. یا مبدا کل. ذات حق تعالی که مبدا المبادی است، مبدا اسما کلی کون را گویند در مقابل معاد که اسما کلی الهی را نامند و آمدن سالک از راه اسما کلی کونی بود که مبدا اوست و رجوع او از راه اسما کلی الهی باشد که معاد اوست. یا مبدا فیاض. یا مبدا وجود. الف - ذات حق. ب - عقول مجرده، نقطه ای که فواصل نقاط دیگر را از آن اندازه گیرند، زمانی که فواصل زمانهای دیگر را از آن حساب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرداء
تصویر مرداء
تابانرخسار: دختر، بی موی: زنی که بر چوز او موی نباشد، ریگستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدراء
تصویر مدراء
مونث امدر کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میداء
تصویر میداء
برابر، مقابل، پایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمضاء
تصویر رمضاء
((رَ))
ریگ تافته، ریگ گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبداء
تصویر مبداء
((مَ))
اول و نخستین هر چیز، جمع مبادی
فرهنگ فارسی معین
بالاپوش دو تهی، تاژ چادر (خیمه)، شمشیر، کمان، خرد، بیخردی از واژگان دو پهلو، آراینده، زشت کننده، رام، بخشنده، شادابی تازگی جوانی، شید جامه ای که روی جامه دیگر پوشند جبه بالاپوش جمع اردیه. یا ردای نیل آسمان، شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماء
تصویر رماء
افزونی گوالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رداء
تصویر رداء
((رَ))
بالاپوش، جبه، جمع اردیه
فرهنگ فارسی معین