جدول جو
جدول جو

معنی رمایه - جستجوی لغت در جدول جو

رمایه
تیراندازی، پرتاباندن، چفته زدن، یله کردن، چیره کردن تیر انداختن، تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
رمایه
((رِ یِ))
تیر انداختن
تصویری از رمایه
تصویر رمایه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درمایه
تصویر درمایه
دریافت، فهم، ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
غنی، غلیظ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
مایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمایه
تصویر سرمایه
پولی که با آن کسب و تجارت و خرید و فروش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمایه
تصویر سرمایه
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
دارای مادۀ اصلی بسیار، دارای مایۀ بسیار، مایه دار، کنایه از غنی، کنایه از صاحب علم و خرد بسیار، بسیار دانا، کنایه از شریف، بزرگوار، کنایه از پربها، هر چیز گران مایه، کنایه از ثروتمند، ماده گاوی که شیر بسیار بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
((پُ یِ))
پربها، خردمند، دانشمند، نجیب، اصیل، مال دار، ثروتمند، خطیر، جلیل، قلم مویی که نوک آن پرپشت باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرمایه
تصویر سرمایه
((سَ یَ یا یِ))
مال، دارایی، دارایی خواه مادی یا معنوی، مالی که عواید پولی به دست دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایه
تصویر نمایه
ایندکس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همایه
تصویر همایه
ائتلاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رعایه
تصویر رعایه
شکوهش پاسداشت، چریدن، چراندن، نگاهداشت، نواخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایه
تصویر روایه
باز گفت باز گفتن، آبکشیدن آب بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تیراندازی، پرتاباندن، چفته زدن، یله کردن، چیره کردن تیر انداختن، تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانیه
تصویر رمانیه
نارک خوراکی از دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانه
تصویر رمانه
یک انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمامه
تصویر رمامه
روزی بخور نمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماعه
تصویر رماعه
تار سر جای جنبان از سر کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماضه
تصویر رماضه
تند و تیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمازه
تصویر رمازه
کون، جه جاف جنده، سپاه انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمادیه
تصویر رمادیه
کرک خاکستری از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماده
تصویر رماده
توده خاکستر، میرش (هلاک) مردم میری ستور میری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماحه
تصویر رماحه
نیزه زن نیزه گر، نیزه ساز نیزه گری 4 کمان سخت، گزنده: از ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمزیه
تصویر رمزیه
نماد گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمایت
تصویر رمایت
انداختن، افکندن، پرتاب کردن، تیر انداختن، تیراندازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمایه
تصویر عمایه
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
((نَ یِ))
فهرستی (از آگاهی های کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمولاً براساس حروف الفبایی در پایان یا آغاز کتابی مرتب شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایه
تصویر مایه
ماده، باعث، موجب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایه
تصویر رایه
درفش نشان سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیه
تصویر رمیه
فزونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه
تصویر مایه
بنیاد هر چیز را گویند، اصل و ماده هر چیز را گویند، شیئی مادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه
تصویر مایه
((یِ))
اصل، اساس، واکسن، مال، ثروت، باعث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایه
تصویر مایه
موجب، دلیل، باعث، برای مثال ای مایۀ درمان نفسی ننشینی / تا صورت حال دردمندان بینی (سعدی۲ - ۷۳۴) اصل، بنیاد، پایه، کنایه از مجموعۀ معلومات و دانش کسی، کنایه از قدرت، توانایی، برای مثال چو مایه ندارم ثنای ورا / ستایش کنم خاک پای ورا (فردوسی۲ - ۱۲۸۵)
کنایه از پول، ثروت، سرمایه، در علوم ادبی کنایه از مضمون، تم، کنایه از بهره، نصیب، برای مثال ز دانش چو جان تو را مایه نیست / به از خامشی هیچ پیرایه نیست (فردوسی۲ - ۲۳۱۴)
مادۀ اصلی، در پزشکی دارویی که برای جلوگیری از ابتلا به یک بیماری به انسان تزریق می شود، واکسن، کنایه از مقدار، اندازه،
در موسیقی ماهیت گام و دستگاهی که نوازنده و خواننده در آن حالت موسیقی را اجرا می نمایند مثلاً در مایۀ شور، در مایۀ دشتی،
در موسیقی از آوازهای شش گانۀ موسیقی ایرانی، کنایه از مقام، جاه، ارزش و مقدار، هر یک از عناصر چهارگانه نزد قدما (آب، خاک، باد و آتش)
فرهنگ فارسی عمید