- رمایه (تَ)
تیر انداختن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). افکندن. انداختن. پرتاب کردن. (از اقرب الموارد). تیراندازی.
- سبق و رمایه، اسب دوانی و تیراندازی. رجوع به سبق و رمایه شود.
، آهنگ و قصد مکانی کردن، یاری کردن. نصرت دادن، بر کسی عیب گرفتن و راندن و متهم ساختن وی. (از اقرب الموارد). عیب گرفتن بر کسی و متهم ساختن. (از المنجد) ، زیاد شدن مال. (از اقرب الموارد) ، ولایت دادن و مسلط ساختن کسی را بر شهری. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به رمی شود
- سبق و رمایه، اسب دوانی و تیراندازی. رجوع به سبق و رمایه شود.
، آهنگ و قصد مکانی کردن، یاری کردن. نصرت دادن، بر کسی عیب گرفتن و راندن و متهم ساختن وی. (از اقرب الموارد). عیب گرفتن بر کسی و متهم ساختن. (از المنجد) ، زیاد شدن مال. (از اقرب الموارد) ، ولایت دادن و مسلط ساختن کسی را بر شهری. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به رمی شود
