جدول جو
جدول جو

معنی رقین - جستجوی لغت در جدول جو

رقین
(رَ)
درهم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، پول مسکوک. (ناظم الاطباء). رقیم. (اقرب الموارد). رجوع به رقیم شود، وجه نقد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رقین
(رِ)
جمع واژۀ رقه. (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد). رجوع به رقه شود
لغت نامه دهخدا
رقین
نامه نبشته، شهروا (پول رائج)
تصویری از رقین
تصویر رقین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزین
تصویر رزین
(پسرانه)
محکم، استوار، متین، باوقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
(دخترانه)
نام یکی از چهار دختر پیامبر (ص) از خدیجه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترقین
تصویر ترقین
زینت دادن کتاب با رنگ های زیبا، نزدیک به هم نوشتن سطرهای کتاب، نقطه و اعراب گذاشتن بر کلمات، خط کشیدن بر بعضی از ارقام دفتر حساب که معلوم شود آن رقم به حساب آمده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رصین
تصویر رصین
ویژگی سخن محکم و استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهین
تصویر رهین
گروگذاشته شده، مرهون
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
سرگین. (غیاث) (منتهی الارب) (آنندراج) : گفت بعره یعنی سرقین دلیل است بر وجود شتر پوینده و اثر قدمها دلیل است بر رفتن رونده. (جوامع الحکایات چ معین ص 57)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ)
دهی از دهستان ایروموسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 965 تن سکنه است. دارای چشمه های آب گرم معدنی طبی است که از شهرستان های اطراف اهالی برای استحمام بدانجا می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شقین
تصویر شقین
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقین
تصویر تقین
آراسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکین
تصویر رکین
پابرجا، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقین
تصویر حقین
بازداشته، محبوس
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهین
تصویر رهین
مرهون، گرو کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزین
تصویر رزین
محکم و استوار و مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنین
تصویر رنین
گریه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقان
تصویر رقان
کرکم (زعفران)، برناک (حنا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقون
تصویر رقون
برناک (حنا)، کرکم (زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
نگهبان، حارس، حافظ، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیت
تصویر رقیت
بندگی غلامی عبودیت. توضیح: در عربی بدین معنی رق آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیع
تصویر رقیع
آنکه پینه دوزد، کسی که می نویسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیق
تصویر رقیق
باریک، نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیم
تصویر رقیم
نوشته شده، مرقوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخین
تصویر رخین
مهمیز، تازیانه
فرهنگ لغت هوشیار
بردبار، ارجمند، استوار، کوشا، دردناک محکم پابرجا استوار، جزیل استوار مقابل رکیک کلام رصین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجین
تصویر رجین
زهر کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرقین
تصویر سرقین
پارسی تازی گشته سرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقین
تصویر ترقین
خضاب کردن ریش را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
دعا، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یقین
تصویر یقین
باور، بی گمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
هماورد، همرزم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رقیق
تصویر رقیق
کم مایه
فرهنگ واژه فارسی سره
آدم کم زور و کم جثه، در مقام توهین و تحقیر به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی