- رقیم
- نوشته شده، مرقوم
معنی رقیم - جستجوی لغت در جدول جو
- رقیم
- مرقوم، نوشته، نوشته شده، نامه
- رقیم ((رَ))
- نوشته شده، نوشته، نامه، دوات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رقیمه (از تازی رقیم) : پارسا زن، نبشته نوشته نبشته، مراسله مرقومه جمع رقیمجات. یا رقیمه اول عرش، حرف الف
نوشته، مراسله
نامه، نوشته
خط نوشتن
خط کشیدن، خط نوشتن، نقطه گذاری کلمات برای آسان تر خوانده شدن
کم مایه
هماورد، همرزم
سازگان
کند روی
رانده شده، رانده از درگاه خدایتعالی
ساختمان سنگی سنگ چین
کهن جامه
سخن آسان، آسانگوی، سست آوا، آوای پایین زیر نرم آواز
بخشایشگر
دعا، افسون
نامه نبشته، شهروا (پول رائج)
باریک، نازک
آنکه پینه دوزد، کسی که می نویسد
بندگی غلامی عبودیت. توضیح: در عربی بدین معنی رق آمده
نگهبان، حارس، حافظ، پاسبان
جمع رقم، نبشته ها پیکرها جمع رقم ارقام
نبشته ها، نامه ها
کشش آواز، آواز سرود
پوسیده شدن استخوان، کهنه شدن
طرز، قاعده، روش
آوای شیر، کف چون کف شیر، سیاب (حباب)
بیمار
پوسیده، کهنه، استخوان پوسیده
مقابل صحیح، نادرست، مریض، بیمار