جدول جو
جدول جو

معنی رقود - جستجوی لغت در جدول جو

رقود
خفتن، خوابیدن
تصویری از رقود
تصویر رقود
فرهنگ لغت هوشیار
رقود
خوابیدن، خفتن، جمع راقد، خفتگان، خوابیدگان
تصویری از رقود
تصویر رقود
فرهنگ فارسی عمید
رقود
((رُ))
جمع راقد، خوابیدگان
تصویری از رقود
تصویر رقود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یرقود
تصویر یرقود
پر خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راود
تصویر راود
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقود
تصویر راقود
فرخم، خم زفت اندوده، خار باله از آبزیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربود
تصویر ربود
ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردود
تصویر ردود
سرور روحانی پیشوای دینی زردشتی، بزرگ سرور، پهوان دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخود
تصویر رخود
نرم استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
راست ایستادن ترازو، آرمیدن و بر جای بودن، آسودن، آرام شدن، ایستادن باد یا آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقون
تصویر رقون
برناک (حنا)، کرکم (زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقوم
تصویر رقوم
جمع رقم، نبشته ها پیکرها جمع رقم ارقام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقوف
تصویر رقوف
لرزنده از سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقوب
تصویر رقوب
زن نازا، زی مرده (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقوء
تصویر رقوء
خون بند آنچه بر زخم نهند تا خون را بند آرد، آشتی دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاد
تصویر رقاد
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنود
تصویر رنود
رندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقود
تصویر اقود
خوار، رام، شتردراز گردن، اسپ دراز گردن، زفت (بخیل)، دراز کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقود
تصویر حقود
کینه ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راود
تصویر راود
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقود
تصویر حقود
حقدها، کینه ها، جمع واژۀ حقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکود
تصویر رکود
آرام گرفتن، ساکن شدن، برجای بودن، ایستادن مثل ایستادن آب یا باد، بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقوم
تصویر رقوم
رقم ها، اعداد، جمع واژۀ رقم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاد
تصویر رقاد
خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقود
تصویر مقود
آنچه با آن ستور را دنبال خود بکشند، افسار، مهار، لگام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنود
تصویر رنود
رندها، زیرک ها، زرنگ ها، حیله گر ها، بی باک ها، بی قیدها، لاابالی ها، پست و فرومایگان، جمع واژۀ رند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقود
تصویر نقود
نقدها، پول و بهاها، جدا کردن پولهای خوب از بد، سره کردن ها، جمع واژۀ نقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقود
تصویر وقود
آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پوک، مرخ، پرهازه، آفروزه، حطب، وقید، پده، آتش افروز، فروزینه، شیاع، پیفه، افروزه، آتش برگ، پد، هود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقود
تصویر عقود
جمع عقد، عهدها، پیمانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقود
تصویر فقود
گم شدن، گم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرود
تصویر قرود
جمع قرد، کپیان جمع قرد بوزینگان کپیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقود
تصویر مقود
افسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقود
تصویر نقود
جمع نقد
فرهنگ لغت هوشیار
سوختنی سوختنی سوخت، فروزینه آتشگیر گیرانه آنچه بدان آتش افروزند از هیزم باریک وگیاه خشک فروزینه آتشگیر گیرانه. افروخته شدن (آتش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقود
تصویر حقود
((حَ))
کینه ورز، پرکینه
فرهنگ فارسی معین