- رقوب
- زن نازا، زی مرده (گویش گیلکی)
معنی رقوب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پی، عصب ضخیم بالای پاشنۀ پا
عصب ضخیم بالای پاشنه پا
هماورد، همرزم
ته نشست، ته نشین، ته نشینی، لای
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
ثابت ماندن
جمع رجب، ماه های رجب، بزرگداشت ها
ته نشین شدن چیزی در جای خود
سوار شدن، برنشستن
نگهبان، حارس، حافظ، پاسبان
برناک (حنا)، کرکم (زعفران)
جمع رقم، نبشته ها پیکرها جمع رقم ارقام
لرزنده از سرما
خفتن، خوابیدن
خون بند آنچه بر زخم نهند تا خون را بند آرد، آشتی دهنده
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
درخشیدن ستاره و بمعنی آتشگیره هم گویند
جمع شقب، گاباره ها شکاف های کوه
رقم ها، اعداد، جمع واژۀ رقم
سوار شدن، برنشستن، سواری، جمع راکب، راکب
خوابیدن، خفتن، جمع راقد، خفتگان، خوابیدگان
ذرات ریز داخل مایع یا گاز که ته نشین می شوند، در آب فرو رفتن چیزی، ته نشین شدن، در ته ظرف نشستن درد یا جرم چیزی
آنکه می خواهد از کسی پیشی گیرد، آنکه با کسی رقابت می کند، جمع رقیبان، هر یک از دو نفری که به یک نفر عشق می روزند، نگهبان، پاسبان، محافظ
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
جانشین شایسته
جمع ثقب، سوراخ ها