مصدر منحوت از رقص عربی. پای کوفتن. بازیگری کردن. کون و کچول کردن. پای بازی کردن. وشتن. (یادداشت مؤلف). حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن. پای کوفتن. (فرهنگ فارسی معین). - امثال: چه برای کر بزنی چه برای کور برقصی. (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 673). - توی تاریکی رقصیدن، در تداول عامه بدون اطلاع کاری را انجام دادن. کاری بی موقع کردن. (فرهنگ فارسی معین). - نزده رقصیدن، در تداول عامه با مختصر بهانه و دست آویزی خود را وارد کاری کردن بدون ضرورت و لزوم و مناسبت: نزده می رقصد
مصدر منحوت از رقص عربی. پای کوفتن. بازیگری کردن. کون و کچول کردن. پای بازی کردن. وشتن. (یادداشت مؤلف). حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن. پای کوفتن. (فرهنگ فارسی معین). - امثال: چه برای کر بزنی چه برای کور برقصی. (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 673). - توی تاریکی رقصیدن، در تداول عامه بدون اطلاع کاری را انجام دادن. کاری بی موقع کردن. (فرهنگ فارسی معین). - نزده رقصیدن، در تداول عامه با مختصر بهانه و دست آویزی خود را وارد کاری کردن بدون ضرورت و لزوم و مناسبت: نزده می رقصد