- رقز
- پاکوفتن، برجهیدن برجستن
معنی رقز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر، کد
پایکوبی، فرخه
روزی
سر، مطلب پوشیده و پنهان در دل کسی که پیشه اش کارهای ساختمانی است، بنا، گلکار، والادگر، بمعنی بزرگتر و رئیس بنایان و همچنین بمعنای پوشیده و پنهان هم گویند
زیرکیدن، فربهیدن
شعری که هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خود ستائی بخوانند پلیدی و بت پرستی
حس، آواز نرم، صوت خفی
از طلوع آفتاب تا غروب که هوا روشن است روز گویند
کشتاو، مهر، شرم شرمندگی، نرمی و نازکی
ریگ، توده گرد
خط، نوشته، عدد، نشان
بشتافتن، در پی کردن جامه را
برجستن، جنبیدن، بازی کردن و پای کوفتن
نگاشتن، نگارین کردن، آب و تاب دادن به سخن
خفتن، سرد بازاری، فرناسیدن (غفلت کردن)، پذیرایی نکردن
بازرگانی سوداگری، پیشه وری
نرمی، ملایمی، نازکی و باریکی، تنگ گردیدن
جمع رقیب
خشک شدن باز ایستادن: اشک یا خون، جنگ انداختن، آشتی دادن از واژگان دو پهلو، بالا رفتن از نردبان، بر آمدن: رگ
زدن
اشاره یا ایماء، اشاره یا کنایه، با دست و به چشم و یا ابرو اشاره کردن
دادن خدا بندگان را و عطا کردن آنها را، روزی دادن، روزی
هر چیز خرد و بسیار کوچک
واژه پارسی است سغز ازدویی (صمغ) که از پسته خود روی یا بنه به دست آورند و گلوله ای از آن را بخایند و بجوند وینجی (گویش گیلکی) غندرون (گویش اسپهانی)، نام شهری است در کردستان سکز صمغی که از گونه های مختلف پسته وحشی یا ساقه درخت بنه به دست آورند و از آن اسانسی حاصل گردد صمغ درخت. یا سقز تلخ. سقز طبیعی که از درخت بنه خارج میشود و با شن و برگ و خاشاک پای درخت مخلوط است
پلیدی، بت پرستی، عذاب، ذنب، گناه
هر یک از علاماتی که برای نمایاندن اعداد به کار می رود مانند ارقام فارسی و عربی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰) و ارقام لاتینی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰)، عدد، خط، نوشته، نشان، پیکره، کتابت
رقم زدن: نوشتن، نقاشی کردن، کنایه از مقدّر کردن
رقم زدن: نوشتن، نقاشی کردن، کنایه از مقدّر کردن
در عروض از بحور شعر که از تکرار سه یا چهاربار مستفعلن حاصل می شود
شعری که به هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خودستایی می خوانند
در موسیقی گوشه ای در دستگاه چهارگاه، ارجوزه
شعری که به هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خودستایی می خوانند
در موسیقی گوشه ای در دستگاه چهارگاه، ارجوزه
مادۀ صمغی چسبناک که از تنۀ درخت بنه گرفته می شود و از آن اسانسی به دست می آید که از مخلوط آن با موم لاک درست می کنند
راز نهفته، آنچه پنهان و پوشیده است، سر، نشانه هایی برای دادن اطلاعات، کد، اشاره به چیزی، ایما، در تصوف معنی باطنی کلام که تنها آگاهان بر آن وقوف دارند
نرمی و نازکی، رحمت، مهربانی، شرم، رقیق بودن
مطلب پوشیده و پنهان، سر، برای مثال تو را تا دهان باشد از حرص باز / نیاید به گوش دل از غیب راز (سعدی۱ - ۱۰۸)
شیوۀ رسیدن به چیزی مثلاً راز جوانی، پوشیده، نهان، به طور پوشیده و پنهان
کسی که پیشه اش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است، معمار، بنّا، گل کار، والادگر،برای مثال به یکی تیر همی فاش کند سرّ حصار / ور بر او کرده بود قیر به جای گل، راز (عسجدی - ۳۸)
راز پوشیدن: نهان داشتن راز، حفظ کردن اسرار، راز کسی را پوشیده داشتن، برای مثال به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت راز پوشیدن (حافظ - ۷۸۶)
راز کردن: گفتن سرّ خود به کسی، راز گفتن، مناجات کردن، نجوا کردن، آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن، نهفته داشتن، پوشیده داشتن، برای مثال بپیچید و با خویشتن راز کرد / از انجام، آهنگ آغاز کرد (فردوسی - ۲/۱۲۵ حاشیه)
راز گشادن: آشکار کردن راز، فاش کردن سرّ، برای مثال به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای / که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (سعدی۲ - ۷۰۱)
راز گشودن: آشکار کردن راز، فاش کردن سرّ، راز گشادن
راز گفتن: با کسی سخن پوشیده گفتن، فاش کردن سر، رازی را به کسی سپردن، بیخ گوشی صحبت کردن
راز و نیاز: گفتن سر و سخن پنهانی و خواستن حاجت، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون، کنایه از دعا و مناجات به درگاه خدای تعالی، برای مثال زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود / هم مستی شبانه و راز و نیاز من (حافظ - ۸۰۰)
راز و نیاز کردن: راز و حاجت خود را با کسی (معشوق یا خدا) در میان نهادن، مناجات کردن به درگاه خدای تعالی
شیوۀ رسیدن به چیزی مثلاً راز جوانی، پوشیده، نهان، به طور پوشیده و پنهان
کسی که پیشه اش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است، معمار، بنّا، گل کار، والادگر،
راز پوشیدن: نهان داشتن راز، حفظ کردن اسرار، راز کسی را پوشیده داشتن،
راز کردن: گفتن سرّ خود به کسی، راز گفتن، مناجات کردن، نجوا کردن، آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن، نهفته داشتن، پوشیده داشتن،
راز گشادن: آشکار کردن راز، فاش کردن سرّ،
راز گشودن: آشکار کردن راز، فاش کردن سرّ، راز گشادن
راز گفتن: با کسی سخن پوشیده گفتن، فاش کردن سر، رازی را به کسی سپردن، بیخ گوشی صحبت کردن
راز و نیاز: گفتن سر و سخن پنهانی و خواستن حاجت، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون، کنایه از دعا و مناجات به درگاه خدای تعالی،
راز و نیاز کردن: راز و حاجت خود را با کسی (معشوق یا خدا) در میان نهادن، مناجات کردن به درگاه خدای تعالی
هر چه که از آن بهره و سود بردارند، روزی، خواربار
جنبیدن، پا کوفتن، حرکات موزون با آهنگ موسیقی، پایکوبی، بن مضارع رقصیدن
رقص شتری: رقصی که از روی رسم و قاعده نباشد، حرکات ناموزن
رقص شتری: رقصی که از روی رسم و قاعده نباشد، حرکات ناموزن