جدول جو
جدول جو

معنی رقاب - جستجوی لغت در جدول جو

رقاب
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
تصویری از رقاب
تصویر رقاب
فرهنگ فارسی عمید
رقاب
(رِ)
جمع واژۀ رقبه به معنی گردن. (از فرهنگ نظام) (از غیاث اللغات) (آنندراج). (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب.
منوچهری.
زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بی خردان را رقاب.
ناصرخسرو.
تیغها جز در قراب رقاب قرار نمی گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 249). رجوع به رقبه شود.
- رقاب المزاود، لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. (ناظم الاطباء). لقبی است مرعجمیان را. (یادداشت مؤلف). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).
- رقاب نهادن به فرمان کسی، گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن. اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن:
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب.
مسعودسعد.
- غلاظالرقاب، اجلاف. (از اقرب الموارد).
- مالک الرقاب، صاحب گردنها، کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. (یادداشت مؤلف). رجوع به مادۀ مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالک رقاب، صاحب گردنها. سرور. مولا:
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق، مالک رقاب ملوک.
خاقانی.
- مالک رقاب، مالک الرقاب. مولا. مولی. (یادداشت مؤلف). سرور:
نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
خاقانی.
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کاوست خلیفۀ طیور داور مالک رقاب.
خاقانی.
رجوع به مادۀ مالک رقاب و نیز ترکیب مالک الرقاب در ذیل همین ماده و معنی شود، غلامان و کنیزان. (فرهنگ نظام) :
چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
رقاب
(تَ طُ)
مصدر به معنی مراقبه. (منتهی الارب). نگاهبانی کردن چیزی را، ترسیدن: راقب اﷲ فی امره، ای خافه. (ناظم الاطباء). رجوع به مراقبه شود
لغت نامه دهخدا
رقاب
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
فرهنگ لغت هوشیار
رقاب
((رِ))
جمع رقبه، گردن ها، پس گردن ها
تصویری از رقاب
تصویر رقاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رقابت
تصویر رقابت
تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر، کنایه از با کسی هم رتبه شدن در انجام کاری مثلاً محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت می کند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ لاظظ)
مصدر به معانی رقبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). انتظارکردن و چشم داشتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نگهبانی کردن چیزی را. (ناظم الاطباء). رجوع به رقبه شود، رسن در گردن کسی انداختن. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَقْ قا بَ)
آنکه نگهبانی رخت و بار کاروان کند در غیبت ایشان. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بنه پا. بنه پای. (یادداشت مؤلف) ، مرد ناکس و فرومایه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رقابه
تصویر رقابه
در فارسی: همچشمی همالش در تازی: نگهبانی پاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
انتظار کشیدن، چشم داشت، همچشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
((رَ بَ))
هم چشمی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
چشم و هم چشمی
فرهنگ واژه فارسی سره
هم چشمی، هم چشمی کردن، انتظار، توقع، چشمداشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
مسابقةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
Competition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
compétition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
конкуренція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
경쟁
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
конкуренция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
مقابلہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
প্রতিযোগিতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
การแข่งขัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
ushindani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
rekabet
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
競争
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
konkurencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
תחרות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
kompetisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
प्रतिस्पर्धा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
competitie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
competencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
Wettbewerb
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
competição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
竞争
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رقابت
تصویر رقابت
competizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی