جدول جو
جدول جو

معنی رفنیه - جستجوی لغت در جدول جو

رفنیه
(رَ یَ)
جایگاهی است در سواحل شام پهلوی طرابلس، شهرکی هم درپهلویش یافت شود. (از معجم البلدان ج 4). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ الحکماء قفطی ص 70 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رفیه
تصویر رفیه
فراخ عیش، فراخ زندگانی، تن آسا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ یَ)
جمع واژۀ فناء، بمعنی گرداگرد و پیشگاه فراخ سرای. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام قصبه ای است در شبه قارۀ هند، واقع در ناحیۀ سیرسا از استان حصار خطۀ پنجاب و 20هزارگزی باختری سیرسا. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فُ نی یَ)
کاک. نان خشک. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ یَ / یِ)
آن مقداری از مال که خرج و صرف کرده باشند ضد آمدیه و آن را دررفت نیز گویند. (از ناظم الاطباء). اما این لفظ جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(رُ فَ یَ)
فراخی عیش و ارزانی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). رفغنیه. (از یادداشت مؤلف). رفاهیت. (اقرب الموارد). رجوع به رفغنیه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ فَ یَ)
زیست فراخ. (ناظم الاطباء). به معنی رفاغیه. (منتهی الارب). زیست فراخ. مانند رفهنیه است. (از اقرب الموارد) ، تن آسایی. (از ناظم الاطباء). رجوع به رفاغیه و رفهنینه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ عی یَ)
بلندشدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ هْ)
فراخ عیش تن آسا. (ناظم الاطباء). فراخ عیش تن آسان. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ فَ نی ی / رَ فَ)
منسوب به رفنیه که شهرکی باشد نزدیک طرابلس در ساحل شام. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رِ یِ)
از شاعران هزل گو و هجوسرای فرانسه بود (1573- 1613 میلادی). وی در شارتر متولد شد و بسن 40سالگی درگذشت. این شاعر در عین آنکه در زمرۀ راهبان بود روزگار خود را با بیقیدی و لاابالیگری بسر برد
لغت نامه دهخدا
تصویری از رفهنیه
تصویر رفهنیه
ارزانی آسانی زیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرنیه
تصویر فرنیه
از ریشه لاتینی نان تنوری کاک نان کلیچه گرد و بزرگ، جمع فرانی
فرهنگ لغت هوشیار