دهش و عطا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بخشش. (غیاث اللغات). عطا. (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 52). صله. دهش. بخشش. عطا. (یادداشت مؤلف). عطا و بخشش، لغتی است از رفد به معنی کاسۀ بزرگ. (از اقرب الموارد) : خبر آورد مبشر که ز بطنان عراق رفد منصور همی آید و رفد مرفود. سعدی. ، یاری. ج، ارفاد و رفود. (فرهنگ فارسی معین). و در قرآن است: ’بئس الرفد المرفود’ (قرآن 99/11) ، ای العون المعان او العطاء المعطی. ج، رفود و ارفاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کاسۀ بزرگ که در آن شیر دوشند یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). قدح خرد: ج، ارفاد. (مهذب الاسماء). کاسۀ بزرگ. (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات). قدح بسیاربزرگ. (یادداشت مؤلف)
دهش و عطا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بخشش. (غیاث اللغات). عطا. (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 52). صله. دهش. بخشش. عطا. (یادداشت مؤلف). عطا و بخشش، لغتی است از رَفد به معنی کاسۀ بزرگ. (از اقرب الموارد) : خبر آورد مبشر که ز بطنان عراق رفد منصور همی آید و رفد مرفود. سعدی. ، یاری. ج، ارفاد و رفود. (فرهنگ فارسی معین). و در قرآن است: ’بئس الرفد المرفود’ (قرآن 99/11) ، ای العون المعان او العطاء المعطی. ج، رفود و ارفاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کاسۀ بزرگ که در آن شیر دوشند یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). قدح خرد: ج، اَرفاد. (مهذب الاسماء). کاسۀ بزرگ. (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات). قدح بسیاربزرگ. (یادداشت مؤلف)
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید