- رفد
- عطا، کمک، یاری
معنی رفد - جستجوی لغت در جدول جو
- رفد
- عطا، کمک، یاری، قدح بزرگ، کاسۀ بزرگ
- رفد
- عطا کردن، بخشش کردن، یاری کردن، کمک کردن
- رفد ((رَ))
- عطا کردن، بخشش کردن، یاری کردن، کمک کردن، بخشش، یاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تندر، آذرخش
رست، رویش، گوالش
صاحب همت و سخاوت، جوانمرد، بخشنده رد کننده
گل گاو چشم از گیاهان
یاری کننده، عطا کننده
لرزیدن
به چیزی نظر دوختن، در جائی نشستن و چیزی را زیر نظر گرفتن
حصه و بهره، قسم، قسمت، بخش
پیروی کردن
رفوگر
زندگانی خوش
بانگ کردن آسمان و غریدن آن
به راه شدن، هدایت شدن، تمیز نیک و بد، نمو و ترقی و بالیدگی
نهر بسیار عظیم که پس از سیر در خشکی وارد دریا شود و بمعنی لخت و برهنه
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
خفتن، سرد بازاری، فرناسیدن (غفلت کردن)، پذیرایی نکردن
مهربانی کردن، آسان شدن زیست کاه گیاه تر سبزه
پیوند جامه، رفو کردن، جامه دوختن، پارگی و سوراخ
ناتوانی در انجام درست کاری، خرامیدن دامن کشان رفتن دامن دامن دراز، جامه گشاد، دم اسپ، پرگوشت، زندگی فراخ خرامیدن بناز رفتن
نرمی، مدارا کردن، نیکوئی و مهربانی نمودن
ریم ناخن چرک ناخن، چرک بغل، چرک چرکینی، بن ران بد خاک، جای خشک، چرک بن ناخن، بنران بیخ ران، آهک نرم، کاه بابا گندم
برداشتن و بلند کردن چیزی بر خلاف وضع
گذاشتن و انداختن چیزی، پراکندن
بیل، کوفتن، بر آغالانیدن، فراخزیستی، خاک انداز، پارو
زدن بسینه کسی، بپازدن چیزی را
زدن
مقابل آمدن، ذهاب، عمل رفتن
زرنگ، حیله گر، بی باک