- رفاهیه
- فارسی گویان رفاهیت گویند که نادرست است) آسودگی آسایش بهزیستی
معنی رفاهیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استراحت و آرامش و اطمینان
زیست فراخ تن آسانی
رفاه ها، فراخ عیشی ها، تن آسانی ها، آسودگی ها، رفاهت ها
مونث راهی کبت (زنبور عسل)
تن آسانی آسودگی بهزیستی
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
شاهتره فاغوش از گیاهان
چرنده
استوانی، آرمیدگی
نارک خوراکی از دانه انار
کرک خاکستری از گیاهان
ارزانی آسانی زیست
زیست فراخ تن آسانی
مونث ریاضی علوم ریاضیه جمع ریاضیات
خودپسند خود خواه
ظاهر و آشکار
جمع افواه، دهان ها، دارچین جمع افوه و جمع ال، جمع فوه. دهانها، داروهای خوشبو که در غذا ریزند توابل
سوسنگرد نام جایی است
پرداخت های کاستی (کاست قسط)
پری شاهرخ زری مرغ انجیر خوار
بیفروزه دانان گروهی که خدا را یله (مطلق) و رها از پذیرش هر گونه فروزه ای می دانند
افواه، فم ها، دهان ها، جمع فم
کم خردی، گمراهی
پلید فرومایه: مرد
فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
تیره گیاهی پروانه واران
فراهت در فارسی زیرکی، استادگی، نیک رفتاری، شادمانی
صورت خوب و روی نیکو را گویند
کراهیت در فارسی: بیزاری بد شمردن ناپسند دانستن
جمع مفهوم
مفهوم ها، چیزهایی که به فهم و ادراک درآید، فهمیده شده ها، دانسته شده ها، جمع واژۀ مفهوم