- رفاقت
- دوستی
معنی رفاقت - جستجوی لغت در جدول جو
- رفاقت
- همدمی، همراهی، یاری
- رفاقت ((رِ قَ))
- دوستی کردن، همراهی کردن، همراهی، یاری
- رفاقت
- همراهی، مهربانی
- رفاقت
- Chumminess, Comradeship, Friendship
- رفاقت
- товарищество , дружба
- رفاقت
- Kameradschaft, Freundschaft
- رفاقت
- товаришування , дружба
- رفاقت
- koleżeństwo, przyjaźń
- رفاقت
- 友情 , 伙伴关系 , 友谊
- رفاقت
- camaradagem, amizade
- رفاقت
- cameratismo, amicizia
- رفاقت
- camaradería, amistad
- رفاقت
- camaraderie, amitié
- رفاقت
- vriendschap, kameraadschap
- رفاقت
- दोस्ती , मित्रता , मित्रता
- رفاقت
- persahabatan
- رفاقت
- صداقةٌ , رفاقةٌ
- رفاقت
- חברות , חברות , יְדִידוּת
- رفاقت
- arkadaşlık, yoldaşlık, dostluk
- رفاقت
- urafiki
- رفاقت
- มิตรภาพ , มิตรภาพ , มิตรภาพ
- رفاقت
- বন্ধুত্ব , বন্ধুত্ব
- رفاقت
- دوستی , رفاقت , دوستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باریک اندامی باریکیدن نیک قد و قامت بودن نیکو و باریک قد شدن، نیک اندامی
تن آسانی آسودگی بهزیستی تن آسانی آسودگی آسایش
همراهی کردن دمسازی همرایی گروه راهیان (راهی مسافر)
بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
نیک اندام شدن، خوش قد و قامت بودن
رفاه، فراخ شدن و آسان شدن زندگی، فراخ عیشی، تن آسانی، آسودگی، رفاهت
شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده