جدول جو
جدول جو

معنی رفاعیه - جستجوی لغت در جدول جو

رفاعیه
(رِ عی یَ)
منسوب به رفاعی
لغت نامه دهخدا
رفاعیه
(رِ عی یَ)
گروهی از اهل تصوف که پیرو طریقۀ شیخ احمد رفاعی حسینی هستند. (از معجم المطبوعات مصر ج 1). پیروان سید احمد بن ابوالحسن رفاعی. (یادداشت مؤلف). رجوع به رفاعی (شیخ احمد بن ابوالحسن...) و تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی) ص 510 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ عی ی / رِ)
منسوب است به رفاعه که انتساب به جد است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
صنفی از یهود منسوب به مردی راعی نام. (مفاتیح العلوم). فرقه ای از یهود، این گروه منسوبند بیکی از آن گروه که از میان ایشان بیرون آمد و دعوی های عظیم کرد. (بیان الادیان). و رجوع به راعی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ عی یَ)
بلندشدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رفاعه. بلندآواز شدن. یقال: رفع رفاعه، ای صار رفیع الصوت، و فی صوته رفاعه، ای شده و جهاره. (منتهی الارب). بلندآواز شدن. (دهار) (از اقرب الموارد)
رفاعه. رفاعه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رفاعه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کَوْ وی)
رفاعه. رفاعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رفاعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ عَ)
بلندی آواز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ عَ)
یا رفاعه. بلغده که زنان بر سرین بندند تا کلان و فربه نماید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بلغده در برهان دیده نشد و در آن کتاب ذیل آن معانی دیگری آورده شده ولی ذیل بلغنده (پشتواره) آرد که تا حدی مناسب است و شاید تحریف شده. بالش گونه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان و فربه نماید. (یادداشت مؤلف). بالشی است که زنان بر سرین بندند تا سرین بزرگ معلوم شود و بیشتر زنان بغداد گذارند. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) ، رشته ای که بندی به آن زنجیر و قید خود را بسوی خود کشد. (آنندراج) (منتهی الارب). رشته ای که شخص در بند و زنجیر شده، با آن زنجیر و بند خود را بسوی خویش کشد. (از یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد). رجوع به عظامه شود
لغت نامه دهخدا
(رِ عَ)
یا رفاعه بن عبدالمنذر بن رفاعه بن زنبربن زبیر بنی امیه انصاری اوسی. رجوع به ابولبابه بن عبدالمنذر... و عیون الاخبار ج 1 ص 141 و امتاع الاسماع ج 1 ص 37 و تاریخ گزیده چ کمبریج ص 225 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و الاصابه ج 1 قسم 1 شود
یا رفاعه بن شداد. از امرای متفق با سلیمان صرد خزاعی در طلب خون سیدالشهداء (ع) بود. (از حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 244). زرکلی مرگ او را به سال 66 ه. ق. نوشته است. رجوع به اعلام زرکلی چ جدید ج 3 شود
از اجداد جاهلی است و فرزندان او بطنی از زید بن جرم، از جذام، از قحطانیه بود و مسکن ایشان در خوف مصر بود. (از اعلام زرکلی ج 3چ جدید). رجوع به فرهنگ فارسی معین بخش اعلام شود
یا رفاعه بن عبدالوارث، از پیشوایان اصحاب دعوت باطنیه در دوران حکومت فاطمی بود. وی در حدود سال 410 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی چ جدید ج 3)
نام بیست و سه صحابی است. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به الاصابه و قاموس الاعلام و امتاع الاسماع و دیگر متون رجال شود
یا رفاعه بن رافع بن مالک بن عجلان... انصاری. رجوع به رفاعه (ابن رافع خزرجی...) و امتاع الاسماع ج 1 ص 73 و 78 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
شیخ احمد بن محمد وتری موصلی بغدادی شافعی رفاعی، متوفای سال 970 هجری قمری یا 980 هجری قمری در مصر. اوراست: روضه الناظرین و خلاصه مناقب الصالحین. (از معجم المطبوعات مصر ج 2). رجوع به وتری موصلی... شود
دکتر احمد فرید رفاعی، مؤلف کتاب عصر المأمون. رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف دکتر صفا ص 44 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
قضایی است در عراق دارای 59085 تن سکنه. سابقاً آن را قضاء ’قلعۀ سکر’ می نامیدند و چون قصبۀ ’کرادی’ مرکز آن گردید بنام قضاء ’کرادی’ نامیده شد و سپس آن را قضاء ’رفاعی’ نامیدند. (از فرهنگ فارسی معین بخش اعلام)
لغت نامه دهخدا
(رِ عَ)
رفاعه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رفاعه در معنی اسمی شود، بلندی حسب و نسب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ یَ)
چهار دندان که میان دندان ثنایا و انیاب باشد. ج، رباعیات. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چهار دندان که میان دندان های ثنایا و انیاب باشد، دو تا در بالا و دو تا در پائین. ج، رباعیات. (از متن اللغه). نام هر یک از دندانها که میان تثنیه و ناب یعنی میان پیش و نیش است، و آن چهار است، دو بر بالا دو بر زیر. ج، رباعیات. (از بحر الجواهر)، جنگ سخت و شدید. (از متن اللغه)،
{{صفت}} مؤنث رباعی. حیوانی که دندانهای رباعیه را افکنده باشد. ج، رباعیات. (از اقرب الموارد). بچۀ گاو... را در سال سیم رباعی و رباعیه گویند. (تاریخ قم ص 178). و در سال هفتم (بچۀ ناقه) را رباعی و رباعیه گویند. (تاریخ قم ص 177). بچۀ گوسفند را در سال چهارم رباعیه گویند. (از تاریخ قم ص 178)
لغت نامه دهخدا
(رُ عی یَ)
مؤنث رباعی. آنچه از چهار تا ترکیب شود. (از اقرب الموارد). مؤنث رباعی و رباع. (منتهی الارب) (از المنجد) ، (اصطلاح منطق) بر قضیۀ موجهه اطلاق شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به موجهه و کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
رفاهیه. فراخی. (مهذب الاسماء). زیست فراخ وتن آسانی. (آنندراج). زیست فراخ و تن آسانی، یقال: هوفی رفاغیه من العیش، ای فی رفاهیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراخ شدن عیش. (مصادر اللغۀ زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
راحت و آسوده و فراخ شدن زندگانی. (از اقرب الموارد). رجوع به رفاه و رفاهیت و رفاهت شود
لغت نامه دهخدا
(رِ هی یَ)
یا رفاهیت. فراخی. (مهذب الاسماء). فراخی عیش و ارزانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رفاهت. فراخ زندگی و آسان گردیدن. (ناظم الاطباء). فراخ عیش شدن. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ یَ)
رودباری است به منی. (منتهی الارب). وادی است از منی بدان جا آب جریان می یابد. و حازمی آن را در راه مکه از طریق کوفه، آورده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فاعیه
تصویر فاعیه
سخن چین زن، شکوفه برناک (حنا)، بیخ نیلوفر هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانیه
تصویر رمانیه
نارک خوراکی از دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریاضیه
تصویر ریاضیه
مونث ریاضی علوم ریاضیه جمع ریاضیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاغیت
تصویر رفاغیت
زیست فراخ تن آسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاهیت
تصویر رفاهیت
استراحت و آرامش و اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفهنیه
تصویر رفهنیه
ارزانی آسانی زیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمادیه
تصویر رمادیه
کرک خاکستری از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکانیه
تصویر رکانیه
استوانی، آرمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعاویه
تصویر رعاویه
چرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاصیه
تصویر رصاصیه
شاهتره فاغوش از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاعه
تصویر رفاعه
بلندی آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاهیه
تصویر رفاهیه
فارسی گویان رفاهیت گویند که نادرست است) آسودگی آسایش بهزیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاغیه
تصویر رفاغیه
زیست فراخ تن آسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعیه
تصویر راعیه
مونث راعی: فرمانروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباعیه
تصویر سباعیه
مونث سباعی هفت پاره هفت بند مونث سباعی جمع سباعیات
فرهنگ لغت هوشیار