- رفاع
- انبار کردن چاش (غله)
معنی رفاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلندی آواز
دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن
پدافند
افراشته، برجسته، بلند، والا
آسایش
چهار تائی
بردارنده، بلند کننده، فرازنده
برگردنده
چراننده
شیر خوردن کودک از پستان مادر
گای گاینده بندستور
گلاب
شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
سازواری، آشتی دادن، بر چسبانگی، درزدوزی درزگیری از ریشه یونانی درزگیر درز دوز رفوگر رفو کننده. پیوستگی اتفاق سازواری سازگاری
به گونه رمن (صیغه جمع) مردم پست مردم پست فرومایگان
درد شکم، درد پشت
پاره ها و نوشته های مختصر، نامه ها
بلند قدر و مرتبه، شریف، عالی
آسودگی، استراحت، ناز و نعمت
زعفران، و بمعنی شفیع و شفاعت کننده
جمع رفیق، همراهان همرایان دمسازان
فراخزیستی بهزیستی خوشگذرانی فراخی، خوشگذرانی
شکسته، پریشان، هیزم ریزه راه های پریشان راه های گوناگون
افزون شدن، فراوان گشتن
تل، پشته، زمین بلند
شکسته شده، از هم ریخته
اتفاق، پیوستگی، سازگاری
مردم پست، فرومایه، ناکس و نادان
شیرخوارگی، شیر دادن مادر به کودک
ربع ها، یک چهارم چیزی، جمع واژۀ ربع
بردارنده، بلند کننده، بالا برنده
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
بلند، مرتفع، کنایه از بلندپایه، بلندمرتبه، باارزش