جدول جو
جدول جو

معنی رغباء - جستجوی لغت در جدول جو

رغباء(تَ)
مصدر به معنی رغب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی رغبی ̍ و رغبی ̍ و رغب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رغب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
زنی که فرزندش بنماند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَغْ غا)
مرغی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
زمین درشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ)
جایگاهی است در شام. قال عدی ّبن الرقاع:
لمن المنازل افقرت بغباء
لوشئت هیجت الغداه بکائی.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
طلایه گردیدن و دیده بانی کردن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). دیده بانی کردن. (از متن اللغه) ، بلند گردیدن و بر بلندی آمدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). بر بلندی و پشته برآمدن. (آنندراج) ، گرانبار رفتن، چشم داشتن و نگهبانی کردن، از بالا بزیر نگریستن برای کسی یا چیزی و مطلع گردیدن بر آن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بلند پنداشتن چیزی، یقال: انی لأرباء بک عن هذا الامر، ای ارفعک عنه. (منتهی الارب) ، بلند کردن چیزی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، برداشتن چیزی را از چیزی، ربودن چیزی. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بردن چیزی. (ناظم الاطباء) ، فراهم آوردن هر نوع طعام را، دانستن و پروای چیزی یا کسی را کردن، اصلاح کردن چیزی. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). حفظ کردن و اصلاح کردن چیزی. (اقرب الموارد)
منت نهادن و فزونی نمودن بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). منت و طول و فزونی بر کسی. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) ، فزون شدن و گوالیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). افزون شدن. (دهار). نشو یافتن. (از اقرب الموارد) ، پرورش یافتن در بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ظاهراً دمر برافتادن. (دهار)
ربا. نشو و نما کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، افزون شدن مال از راه ربا. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ ربوه، بمعنی زمین مرتفع. (از معجم البلدان). ربی ̍. ربا
لغت نامه دهخدا
(رِ)
هر زمین بلند و مشرف. ضد وطاء. (از متن اللغه). ربا. ربی ̍
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رهباء. ترس. (ناظم الاطباء). لغتی است در رهبی ̍ به معنی ترس. (منتهی الارب). اسم است از رهب. (از اقرب الموارد). رجوع به رهب در معنی مصدری شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رهباء. (ناظم الاطباء). رجوع به رهباء شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
شتر مادۀ ثابت در سیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس). ناقۀ راست رونده در سیر خود. (از اقرب الموارد) ، آنکه همه شب رود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ قَ)
رقبا. جمع واژۀ رقیب به معنی منتظران و نگهبانان. (فرهنگ نظام). جمع واژۀ رقیب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رقیب و رقبا شود
لغت نامه دهخدا
(رَ غَ)
جمع واژۀ رغبه و رغبه. رجوع به دو کلمه مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مصدر به معنی رغبی ̍ و رغبی ̍. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی رغب. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مصادر مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(رُ غَ)
رگهای شیر در پستان یا پی پستان، قاله ابن السکیت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رگهای شیر پستان یا پی زیر پستان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ماده شتری که پاره ای از گوش وی بریده آونگان گذاشته باشند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
گوسپندی که بر کنار بینی آن سپیدی باشد و یا رنگی مخالف رنگ سایر بدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غُ رَ)
جمع واژۀ غریب. (منتهی الارب) (دهار). غریبان. مسافران. بیگانگان. (منتهی الارب). دورماندگان. مردمان غریب و بیگانه و مسافر، مردمان فقیر و پریشان و درویش. (ناظم الاطباء) : قوم غرباء، اباعد. (اقرب الموارد). رجوع به غریب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اندک باریک شدن. (ناظم الاطباء). اندک باریدن. (منتهی الارب) (آنندراج). باران اندک شدن آسمان. (تاج المصادر بیهقی). غبیه. باران اندک یا یک دفعه شدید باریدن. باریدن آسمان. (از اقرب الموارد) : اغبت السماء اغباءً، انزلت الغبیه. (اقرب الموارد) ، دربیگانگان نکاح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ازدواج کردن با غیر خویشاوندان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَمْ مُءْ)
کفک برآوردن شیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، سخت گریستن کودک. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، بانگ کردن شتر و کفتار و شترمرغ. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). بانگ کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی). بانگ کردن شتر و آهو. (مصادر اللغۀ زوزنی) : و مردمان که در عداد ایغوران بودند از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع و کلاب... (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راباء
تصویر راباء
فزون شدن فزونی، گوالیدن گوالش (نشو و نما)، پرورش یافتن پروردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غباء
تصویر غباء
دروا گرد پراکنده در هوا، زمین در نوردیده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غریب، غریبان، مسافران، بیگانگان، فافا ها نو یافته ها دور شوندگان آوارگان بیگانگان انوتکان اسم) غریب دوران از یار و دیار، بیگانگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغباء
تصویر اغباء
نرمه بارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهباء
تصویر رهباء
خوف، ترس
فرهنگ لغت هوشیار
رقیبان، نگهبانان، جمع رقیب، همال ها همکوشان جمع رقیب همچشمان رقیبان
فرهنگ لغت هوشیار