زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. رغاث. رجوع به این کلمه شود، زمین نرم فراخ ریگناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). زمین نرم. (مهذب الاسماء)
زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. رغاث. رجوع به این کلمه شود، زمین نرم فراخ ریگناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). زمین نرم. (مهذب الاسماء)
نهری است به مرو شاهجان. (از منتهی الارب). رودخانه ای است که از پهلوی شهر مرو (مرو شاهجان) می گذرد و آن را مرورود (مروالرود) نیز گویند یعنی رود خانه مرو. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام دیگر مروالرود است. (روضهالصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره) (یادداشت مرحوم دهخدا) : و للمرو نهر عظیم... و یعرف هذا النهر بمرغاب ای ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری)
نهری است به مرو شاهجان. (از منتهی الارب). رودخانه ای است که از پهلوی شهر مرو (مرو شاهجان) می گذرد و آن را مرورود (مروالرود) نیز گویند یعنی رود خانه مرو. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام دیگر مروالرود است. (روضهالصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره) (یادداشت مرحوم دهخدا) : و للمرو نهر عظیم... و یعرف هذا النهر بمرغاب ای ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری)
دهی است از دهستان مشهد مرغاب بخش زرقان شهرستان شیراز، در 117هزارگزی شمال شرق زرقان با 585 تن سکنه. آبش از چشمه محصولش: غلات، چغندر، میوه. شغل مردمش زراعت و باغبانی. صنعت دستی قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) نام رودی به افغانستان و آن یکی از آب راهه های جیحون است و نام ترکی آن آق سو باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
دهی است از دهستان مشهد مرغاب بخش زرقان شهرستان شیراز، در 117هزارگزی شمال شرق زرقان با 585 تن سکنه. آبش از چشمه محصولش: غلات، چغندر، میوه. شغل مردمش زراعت و باغبانی. صنعت دستی قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) نام رودی به افغانستان و آن یکی از آب راهه های جیحون است و نام ترکی آن آق سو باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) : غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) : غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
جوی آب. رودخانه. (ب-رهان) (آنندراج). ارغا. (جهانگیری) (برهان) : فرازش پراز خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق. ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان. سوزنی. آنکه از عشوه های او ارغاب میدهد تشنه را فریب سراب. سیف (از فرهنگ رشیدی)
جوی آب. رودخانه. (ب-رهان) (آنندراج). ارغا. (جهانگیری) (برهان) : فرازش پراز خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق. ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان. سوزنی. آنکه از عشوه های او ارغاب میدهد تشنه را فریب سراب. سیف (از فرهنگ رشیدی)
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد