جدول جو
جدول جو

معنی رعدآسا - جستجوی لغت در جدول جو

رعدآسا
رعدمانند، همچون رعد مانند رعد مثلاً بانگ رعدآسا
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
فرهنگ فارسی عمید
رعدآسا
(رَ)
مانند رعد. همچون تندر. رعدوار. (یادداشت مؤلف). مانند رعد. همچون تندر: آوای رعد آسا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
رعدآسا
مانند رعد، همچون تندر
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
فرهنگ فارسی معین
رعدآسا
تندرآسا، تندروار، غران، غرش کنان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رعدآسا
البرق
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به عربی
رعدآسا
Thundering, Thunderous
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رعدآسا
tonitruant
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رعدآسا
tronador
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رعدآسا
громовой
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به روسی
رعدآسا
donnernd
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به آلمانی
رعدآسا
грімний
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رعدآسا
grzmiący
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به لهستانی
رعدآسا
雷鸣的
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به چینی
رعدآسا
trovejante
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رعدآسا
tuonante
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رعدآسا
menggelegar
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رعدآسا
רַעַם
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به عبری
رعدآسا
donderslag
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به هلندی
رعدآسا
آندھی دار
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به اردو
رعدآسا
বজ্রপাত
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به بنگالی
رعدآسا
ฟ้าร้อง
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به تایلندی
رعدآسا
radi
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رعدآسا
gök gürültülü
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رعدآسا
गर्जनशील
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به هندی
رعدآسا
雷鳴の
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رعدآسا
천둥치는
تصویری از رعدآسا
تصویر رعدآسا
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دودآسا
تصویر دودآسا
مانند دود، شبیه دود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردآسا
تصویر مردآسا
مانند مرد، دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رندآسا
تصویر رندآسا
رند مانند مانند رندان
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مراهق. بالغ. جوان بالیده و گوالیده. یافع. رجوع به یافع در این لغت نامه شود، بمانند مرد. همانند مرد
لغت نامه دهخدا
دودآسای، مانند دود، شبیه به دود، (ناظم الاطباء)، در صفت آه مستعمل است، (از آنندراج)، که به رنگ و شکل دود است، تیره:
به آتش رخ او ره که یافت کز تف عشق
هزار جان و جگر سوخت زلف دودآساش،
سنایی،
صبحدم چون کله بندد آه دودآسای من
چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من،
خاقانی،
شکارم کرد زلف او چو آتش سرفروزانم
که در گردن کمند زلف دودآسای او دارم،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
که آوازی چون بانگ رعد دارد. تندرآوا. (یادداشت مؤلف) : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند از این سبک گامی، گران انجامی، بادپایی، رعدآوازی، برق یازی، گفتی کوه بیستون است. (سندبادنامه ص 56). در زیر ران آورد اغری محجلی عقیلی نژاد.... ابررفتاری، رعدآوازی، برق هیأتی، صاعقه هیبتی... (سندبادنامه ص 251)
لغت نامه دهخدا
مانندمرد دلیر: ... و گفت: عرض خدا بر پشت ما ایستاده بود ای جوانمردان، نیرو کنید و مردآسا باشید که بارگرانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعد آسا
تصویر رعد آسا
مانند رعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به طور رعدآسا
تصویر به طور رعدآسا
Thunderously
دیکشنری فارسی به انگلیسی