- رعال
- آب بینی
معنی رعال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گولی کانایی
کنشگر، پویا، پرکار، پرکنش
جماع کردن، زناشوئی کردن
خرمای نر
جمع رجل، مردان، مردان بزرگ
پالان دوز
ناکس پست فرومایه
رخال، جمع رخل، بره های ماده
گول: زن، کهنه پوش: زن، شتربزرگ
جمع راعی، شبانان، فرماندهان
تیز نگری تیز بینی آب بینی، ریزش آب بینی، مشمشه
خوا هم آوای هوا خوندماغ، باران تند جاری شدن خون از بینی، خونی که از بینی خارج گردد خون دماغ
به گونه رمن (صیغه جمع) مردم پست مردم پست فرومایگان
لرزه، تنلرزه (رعشه)
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
گوشواره، گلوبند
نگهدارندگان، حارسان، چوپانان
جادوگر رعابیل: من الثیات: جامه کهنه
سبزی فروش گندنا فروش تره فروش
آب دهان، آب دهان ستور روش سیرت، نظم ترتیب. آب دهان (ستور و غیره)
ریگها کسی که رمل می اندازد، فالبین
جمع رقله، خرمابنان بلند کویکان بلند
یکنوع پول مسکوک که سابقا در ایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنجشاهی بوده است
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده
بیا مخفف تعالی: برتری والایی
خفیدن، سرفه کردن شادمان گردیدن
فعل ها، کارها، جمع واژۀ فعل
رحل ها، بارها، جمع واژۀ رحل
مردم پست، فرومایه، ناکس و نادان
رمل ها، ریگها، جمع واژۀ رمل
رجل ها، مردها، جمع واژۀ رجل
راجل ها، پیاده ها، جمع واژۀ راجل
نعل، درگاه، پایین مجلس مثلاً صف نعال