مقابل شب، زمان میان طلوع تا غروب آفتاب که هوا روشن است، وقت، زمان، هر ۲۴ ساعت، شبانه روز، سالگرد امری خاص مثلاً روز زن، زمان حاضر، عصر کنونی مثلاً مسائل روز، کنایه از حالت، وضع، کنایه از عمر، مدت حیات روز امید و بیم: کنایه از روز رستاخیز، قیامت، روز بازخواست روز بازپرس: روز پرسش، روز بازخواست، روز قیامت روز بازخواست: کنایه از روز رستاخیز، روز قیامت، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸) روز پسین: کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز روز جزا: کنایه از روز پاداش، روز مکافات، روز قیامت روز درنگ: کنایه از روز توقف، روز قیامت روز رستاخیز: روز ستخیز، روز قیامت روز سیاه: کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت روز سیه: کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت، روز سیاه روز شمار: کنایه از روز حساب، روز بازخواست، روز قیامت روز قیامت: روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز روز مباهله: روز ۲۴ رجب سال دهم هجرت که حضرت رسول (ص) با امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از مدینه خارج شدند تا با بزرگان نصارای نجران مباهله کنند لیکن آنان از ترس نپذیرفتند و با پیغمبر صلح کردند روز وانفسا: کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز
مقابلِ شب، زمان میان طلوع تا غروب آفتاب که هوا روشن است، وقت، زمان، هر ۲۴ ساعت، شبانه روز، سالگرد امری خاص مثلاً روز زن، زمان حاضر، عصر کنونی مثلاً مسائل روز، کنایه از حالت، وضع، کنایه از عمر، مدت حیات روز امید و بیم: کنایه از روز رستاخیز، قیامت، روز بازخواست روز بازپرس: روز پرسش، روز بازخواست، روز قیامت روز بازخواست: کنایه از روز رستاخیز، روز قیامت، برای مِثال ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸) روز پسین: کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز روز جزا: کنایه از روز پاداش، روز مکافات، روز قیامت روز درنگ: کنایه از روز توقف، روز قیامت روز رستاخیز: روز ستخیز، روز قیامت روز سیاه: کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت روز سیه: کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت، روز سیاه روز شمار: کنایه از روز حساب، روز بازخواست، روز قیامت روز قیامت: روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز روز مباهله: روز ۲۴ رجب سال دهم هجرت که حضرت رسول (ص) با امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از مدینه خارج شدند تا با بزرگان نصارای نجران مباهله کنند لیکن آنان از ترس نپذیرفتند و با پیغمبر صلح کردند روز وانفسا: کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز
هر چیز خرد و بسیار کوچک، خرد، کوچک، ذره، فهرست مثلاً ریز نمرات، نعمت، قطره، جرعه، برای مثال ای فیض رحمت تو گنه شوی عاصیان / ریزی بریز بر دل خاقانی از صفا (خاقانی - ۶)، پیاله، پیمانه پسوند متصل به واژه به معنای ریزنده مثلاً اشک ریز، خون ریز، گوهرریز پسوند متصل به واژه به معنای ریخته شده مثلاً سر ریز، دور ریز ریز ریز: پاره پاره، خرده خرده
هر چیز خُرد و بسیار کوچک، خُرد، کوچک، ذره، فهرست مثلاً ریز نمرات، نعمت، قطره، جرعه، برای مِثال ای فیض رحمت تو گنه شوی عاصیان / ریزی بریز بر دل خاقانی از صفا (خاقانی - ۶)، پیاله، پیمانه پسوند متصل به واژه به معنای ریزنده مثلاً اشک ریز، خون ریز، گوهرریز پسوند متصل به واژه به معنای ریخته شده مثلاً سر ریز، دور ریز ریز ریز: پاره پاره، خرده خرده
مطلب پوشیده و پنهان، سر، برای مثال تو را تا دهان باشد از حرص باز / نیاید به گوش دل از غیب راز (سعدی۱ - ۱۰۸) شیوۀ رسیدن به چیزی مثلاً راز جوانی، پوشیده، نهان، به طور پوشیده و پنهان کسی که پیشه اش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است، معمار، بنّا، گل کار، والادگر، برای مثال به یکی تیر همی فاش کند سرّ حصار / ور بر او کرده بود قیر به جای گل، راز (عسجدی - ۳۸) راز پوشیدن: نهان داشتن راز، حفظ کردن اسرار، راز کسی را پوشیده داشتن، برای مثال به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت راز پوشیدن (حافظ - ۷۸۶) راز کردن: گفتن سرّ خود به کسی، راز گفتن، مناجات کردن، نجوا کردن، آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن، نهفته داشتن، پوشیده داشتن، برای مثال بپیچید و با خویشتن راز کرد / از انجام، آهنگ آغاز کرد (فردوسی - ۲/۱۲۵ حاشیه) راز گشادن: آشکار کردن راز، فاش کردن سرّ، برای مثال به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای / که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (سعدی۲ - ۷۰۱) راز گشودن: آشکار کردن راز، فاش کردن سرّ، راز گشادن راز گفتن: با کسی سخن پوشیده گفتن، فاش کردن سر، رازی را به کسی سپردن، بیخ گوشی صحبت کردن راز و نیاز: گفتن سر و سخن پنهانی و خواستن حاجت، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون، کنایه از دعا و مناجات به درگاه خدای تعالی، برای مثال زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود / هم مستی شبانه و راز و نیاز من (حافظ - ۸۰۰) راز و نیاز کردن: راز و حاجت خود را با کسی (معشوق یا خدا) در میان نهادن، مناجات کردن به درگاه خدای تعالی
مطلب پوشیده و پنهان، سِر، برای مِثال تو را تا دهان باشد از حرص باز / نیاید به گوش دل از غیب راز (سعدی۱ - ۱۰۸) شیوۀ رسیدن به چیزی مثلاً راز جوانی، پوشیده، نهان، به طور پوشیده و پنهان کسی که پیشه اش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است، معمار، بنّا، گِل کار، والادگر، برای مِثال به یکی تیر همی فاش کند سرّ حصار / ور بر او کرده بُوَد قیر به جای گِل، راز (عسجدی - ۳۸) راز پوشیدن: نهان داشتن راز، حفظ کردن اسرار، راز کسی را پوشیده داشتن، برای مِثال به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت راز پوشیدن (حافظ - ۷۸۶) راز کردن: گفتن سِرّ خود به کسی، راز گفتن، مناجات کردن، نجوا کردن، آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن، نهفته داشتن، پوشیده داشتن، برای مِثال بپیچید و با خویشتن راز کرد / از انجام، آهنگ آغاز کرد (فردوسی - ۲/۱۲۵ حاشیه) راز گشادن: آشکار کردن راز، فاش کردن سِرّ، برای مِثال به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای / که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (سعدی۲ - ۷۰۱) راز گشودن: آشکار کردن راز، فاش کردن سِرّ، راز گشادن راز گفتن: با کسی سخن پوشیده گفتن، فاش کردن سِر، رازی را به کسی سپردن، بیخ گوشی صحبت کردن راز و نیاز: گفتن سِر و سخن پنهانی و خواستن حاجت، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون، کنایه از دعا و مناجات به درگاه خدای تعالی، برای مِثال زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود / هم مستی شبانه و راز و نیاز من (حافظ - ۸۰۰) راز و نیاز کردن: راز و حاجت خود را با کسی (معشوق یا خدا) در میان نهادن، مناجات کردن به درگاه خدای تعالی
راز نهفته، آنچه پنهان و پوشیده است، سر، نشانه هایی برای دادن اطلاعات، کد، اشاره به چیزی، ایما، در تصوف معنی باطنی کلام که تنها آگاهان بر آن وقوف دارند
راز نهفته، آنچه پنهان و پوشیده است، سِر، نشانه هایی برای دادن اطلاعات، کد، اشاره به چیزی، ایما، در تصوف معنی باطنی کلام که تنها آگاهان بر آن وقوف دارند
در عروض از بحور شعر که از تکرار سه یا چهاربار مستفعلن حاصل می شود شعری که به هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خودستایی می خوانند در موسیقی گوشه ای در دستگاه چهارگاه، ارجوزه
در عروض از بحور شعر که از تکرار سه یا چهاربار مستفعلن حاصل می شود شعری که به هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خودستایی می خوانند در موسیقی گوشه ای در دستگاه چهارگاه، ارجوزه
واحد وزن مایعات برابر ۱۲ اوقیه یا ۸۴ مثقال. این وزن در جاهای مختلف تفاوت داشته، وزنی که در ایران یک رطل گفته میشده معادل صدمثقال بوده (هر مثقال ۲۴ نخود)، پیمانه، پیالۀ شراب رطل گران: پیمانۀ بزرگ شراب
واحد وزن مایعات برابر ۱۲ اوقیه یا ۸۴ مثقال. این وزن در جاهای مختلف تفاوت داشته، وزنی که در ایران یک رطل گفته میشده معادل صدمثقال بوده (هر مثقال ۲۴ نخود)، پیمانه، پیالۀ شراب رطل گران: پیمانۀ بزرگ شراب
سر، مطلب پوشیده و پنهان در دل کسی که پیشه اش کارهای ساختمانی است، بنا، گلکار، والادگر، بمعنی بزرگتر و رئیس بنایان و همچنین بمعنای پوشیده و پنهان هم گویند
سر، مطلب پوشیده و پنهان در دل کسی که پیشه اش کارهای ساختمانی است، بنا، گلکار، والادگر، بمعنی بزرگتر و رئیس بنایان و همچنین بمعنای پوشیده و پنهان هم گویند