جدول جو
جدول جو

معنی رطرط - جستجوی لغت در جدول جو

رطرط
(رُ رُ)
امر است که خود را احمق نماید بی احمقی. (منتهی الارب). امر است به تحامق و اصل آن با تشدید است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رَ)
رجل اطرطالحاجبین، مرد کم موی ابرو. و یجوز رجل ٌ اطرط، ای بدون ذکرالحاجبین. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و صاحب اقرب الموارد آرد: و لا بد من ذکرالحاجبین. باریک ابرو. (تاج المصادر بیهقی). آنکه بر ابروانش هیچ مو نبود. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
آبی که باقی گذاشته باشند آن را شتران در حوض. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رطیط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به معنی بانگ و فریاد و گولی و مرد گول. (آنندراج). رجوع به رطیط شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رِ)
مرد گول. نادان، طرطالحاجبین، مرد کم موی ابرو، و لا بد من ذکر الحاجبین و قد یترک قلیلاً. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
گولی. بیعقلی، سبکی موی پلک و ابرو. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رطاط
تصویر رطاط
جمع رطیط، فریادها، گولان، گولی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطیط
تصویر رطیط
بانگ فریاد، گول، گولی
فرهنگ لغت هوشیار