جمع واژۀ رطیط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رطیط، به معنی بانگ و فریاد و گولی و مرد گول. (آنندراج) ، زن گول و برای آن واحد ذکر نشده است. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ رطیط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ رطیط، به معنی بانگ و فریاد و گولی و مرد گول. (آنندراج) ، زن گول و برای آن واحد ذکر نشده است. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ خطیطه و آن زمین خشک مانده میان دو زمین باران زده یا زمین که بعض آن باران زده باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ خطیطه و آن زمین خشک مانده میان دو زمین باران زده یا زمین که بعض آن باران زده باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
از ’م طط’، جمع واژۀ مطیطه، جای پای چارپایان که در آن آب گل آلود جمع شده باشد، آب لوشناک و کدری که در ته حوضی مانده باشد. و فی حدیث ابی ذر: انانأکل الخطائط و نرد المطائط. (از اقرب الموارد)
از ’م طط’، جَمعِ واژۀ مطیطه، جای پای چارپایان که در آن آب گل آلود جمع شده باشد، آب لوشناک و کدری که در ته حوضی مانده باشد. و فی حدیث ابی ذر: انانأکل الخطائط و نرد المطائط. (از اقرب الموارد)