جدول جو
جدول جو

معنی رضهم - جستجوی لغت در جدول جو

رضهم
(رَ هَُ)
رمز رضی اﷲ عنهم است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ هَُ)
رمز رضی اﷲ عنهما است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رُ ضَیْ یِ)
مرغی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بنای به سنگ برآورده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ مَ)
طائر رضمه. نعت است از رضم به معنی ثابت و برجا ماندن مرغ در پریدن. (منتهی الارب). مرغ ثابت و برجا. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
یکی رضم. به معنی سنگ بزرگ که در عمارت بر هم نهند. (آنندراج). یکی رضم و رضم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). سنگ بزرگ. ج، رضام. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رضم. (ناظم الاطباء). سنگهای بزرگ که در عمارت بر هم نهند. (آنندراج) (از اقرب الموارد). به معنی رضم که سنگهای بزرگ باشد که در عمارت بر هم نهند. (منتهی الارب). و رجوع به رضم شود، ج ، رضم. (ناظم الاطباء). رجوع به رضم شود، ج، رضمه. (ناظم الاطباء). رجوع به رضمه شود، ج ، رضمه. (از ناظم الاطباء). رجوع به رضمه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
گیاهی. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اندک از هر چیز، و منه: رضام من نبت، اندکی از گیاه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ ضَهْ)
رمز رضی اﷲ عنه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَضَ)
رضم. به معنی رضم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رضم در معنی اسمی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رضم. سنگهای بزرگ که در عمارت بر هم نهند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به معنی رضام است. (از اقرب الموارد). رجوع به رضام شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گران و سست گردیدن شیخ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). گران و سست گردیدن شیخ و هم ستور در دویدن. (از اقرب الموارد). گران و سست گردیدن. (آنندراج) ، شیار کردن زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شیار کردن زمین برای کشت و امثال آن. (از نشوء اللغه ص 5) (از اقرب الموارد) ، بر هم نهادن بر چیزی سنگ را. (از منتهی الارب). بر هم نهادن سنگ را بر چیزی. (از ناظم الاطباء). بر هم نهادن سنگ. (مصادر اللغۀ زوزنی) ، برآوردن خانه را به سنگ ریزه ها. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن خانه را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زمین را به چیزی زدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر زمین زدن چیزی را. (ناظم الاطباء) ، خود را به زمین افکندن شتر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خود را به زمین زدن. (آنندراج) ، ثابت و برجا ماندن مرغ در پریدن، یا عام است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ثابت وبرجا ماندن پرنده در جای خود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِ هََ)
جمع واژۀ رهمه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). رجوع به رهمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لَمْ مُ)
باران آمدن. (دهار). باران اندک آمدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رضیم
تصویر رضیم
ساختمان سنگی سنگ چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضم
تصویر رضم
شیاراندن شیار کردن، بر هم نهادن، سنگ چنی، بر زمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار