- رضم
- شیاراندن شیار کردن، بر هم نهادن، سنگ چنی، بر زمین زدن
معنی رضم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوست انار درپوست پیرایی به کارمی رود
آهل، اهلی
مخاصمه
خرسندی
آیین، هنجار
بخشایش، دلسوزی، زهدان
نرم، آرام، فرمانبردار، خوگرفته
کوبیدن، شکستن
زاهدان بچه، جای بچه در شکم، بچه دان، خویشاوندی، خویشی مهربانی و عطوفت و شفقت و غمخواری و نرم دلی
سنگسار کردن، دشنام دادن، نفرین کردن، از نزد خود راندن، سخن گفتن از روی خیال و گمان
ساختمان سنگی سنگ چین
خشنود شدن، خشنود گردیدن
سنگ تفسیده، کشکک زانو
شیرخودن، مکیدن شیر از پستان مادر
بخشش اندک فغیازک، بهره از پروه (غنیمت جنگی) عطای اندک دادن، سهمی از غنائم جنگی که - طبق مقررات اسلامی - بکسانی که در جنگ شرکت کرده اند دهند
بخشش اندک، عطیه کم
خشنود شدن، رضوان، خورسندی، خشنودی، پذیرش، خوشدلی، از نام های تازی خشنودی خوشدلی، صلاح صوابدید، (تصوف) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن، سالک است، خشنود راضی. یا رضا بودن، خوشدل بودن، خشنود بودن، راضی بودن، خشنودی خوشدلی
اثر، علامت، نشان، روش، آئین، عادت، طریق، دستور، وضع، قواعد، مقررات کشیدن شکل یا خطی بر روی کاغذ
روان، ناکس، لبریز دیگ، مفروانی مف آب بینی پریشانی پراکندگی، جمع رذوم، روان گشته ها، لبریزها
سد کردن، بستن در
شیر ستبر شیر دفزک، مهربانی، دوستی، نرمی، لاشخوار کرکس از پرندگان بازی با کودک، نرماندن نرم گردانیدن، آسان کردن سخن
کراهت داشتن چیزی را، به خاک آلوده شدن
پیه
نوشتن، نگاشتن، مهرکردن انبار، نشان نشانه
ابر انبوه
خط، نوشته، عدد، نشان
آواز، سرایش (تک ندارد) زنان نیک سرای زنان سرود خوان
جمع رمه، ریسمان پوسیده، جمع رمه، استخوان های پوسیده، چوبخوارک ها، مورچه های پردار
چراندن: در زمین گرم سوزش از خشم، باران تابستانی، سختی گرما، سوز درون
رزم و جنگ و نبرد و پیکار و حرب
جنگ، محاربه و مقاتله، جدال و حرب و نبرد