مؤنث ارسع. زن دردمند نیام چشم. (ناظم الاطباء) ، عین رسعاء، چشمی که نیامش برچفسیده باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، رسع. (ناظم الاطباء). و رجوع به رسع شود
مؤنث ارسع. زن دردمند نیام چشم. (ناظم الاطباء) ، عین رسعاء، چشمی که نیامش برچفسیده باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، رُسْع. (ناظم الاطباء). و رجوع به رسع شود
مؤنث ارصع. زن لاغرسرین. (مهذب الاسماء). زن لاغرسرین و هر دو کنار شرم لاغر. ج، رصع. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). زن رسحاء. (لاغرسرین). (از اقرب الموارد)
مؤنث ارصع. زن لاغرسرین. (مهذب الاسماء). زن لاغرسرین و هر دو کنار شرم لاغر. ج، رُصْع. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). زن رَسْحاء. (لاغرسرین). (از اقرب الموارد)
گوسپندی که در پهلوی وی سپیدی باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن لاغرسرین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن گول و احمق. (ناظم الاطباء). زن گول. (منتهی الارب) (آنندراج). حمقاء. (اقرب الموارد) ، رقعا. رجوع به رقعا شود
گوسپندی که در پهلوی وی سپیدی باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن لاغرسرین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن گول و احمق. (ناظم الاطباء). زن گول. (منتهی الارب) (آنندراج). حمقاء. (اقرب الموارد) ، رقعا. رجوع به رقعا شود
مؤنث اروع. (ناظم الاطباء). ناقه و اسب مادۀ تیزهوش. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناقه تیزهش و کذلک الفرس و لایوصف به الذکر. (منتهی الارب) ، زن به شگفت آرنده از حسن و جمال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مؤنث اَروَع. (ناظم الاطباء). ناقه و اسب مادۀ تیزهوش. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناقه تیزهش و کذلک الفرس و لایوصف به الذکر. (منتهی الارب) ، زن به شگفت آرنده از حسن و جمال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذره دهی است ضرعهنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامر بن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان)
نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذَره دهی است ضرعهنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامر بن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان)
رضا. بتی است عرب را. (یادداشت مؤلف). در کتیبه های صفا نام اللات زیاداست و پس از آن العزی و اللاه، نامهای دیگر از قبیل رضاء، جدعوید... خدایان صفاییها بوده اند. رجوع به تاریخ اسلام تألیف علی اکبر فیاض ص 36 و مادۀ بت شود
رضا. بتی است عرب را. (یادداشت مؤلف). در کتیبه های صفا نام اللات زیاداست و پس از آن العزی و اللاه، نامهای دیگر از قبیل رضاء، جدعوید... خدایان صفاییها بوده اند. رجوع به تاریخ اسلام تألیف علی اکبر فیاض ص 36 و مادۀ بت شود