دو کوه اند به اعلای شریف. (منتهی الارب). دو کوهک است در طرف اعلای شریف در نقطۀ تلاقی دار کعب و کلاب و کوههای مزبور بسوی سواد متوجه اند و اطراف آن زمین سفیدی است. (از معجم البلدان ج 4)
دو کوه اند به اعلای شریف. (منتهی الارب). دو کوهک است در طرف اعلای شریف در نقطۀ تلاقی دار کعب و کلاب و کوههای مزبور بسوی سواد متوجه اند و اطراف آن زمین سفیدی است. (از معجم البلدان ج 4)
دهی از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، دارای 318 تن سکنه، آب آن از زاینده رود، محصول عمده آنجا غلات و برنج و صیفی و پنبه و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی و راه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، دارای 318 تن سکنه، آب آن از زاینده رود، محصول عمده آنجا غلات و برنج و صیفی و پنبه و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی و راه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان، این ده در 95هزارگزی راه مالرو ده سرد - صوغان واقع است، هوای آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀآن 18 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان، این ده در 95هزارگزی راه مالرو ده سرد - صوغان واقع است، هوای آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀآن 18 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان زیبد بخش جویمند حومه شهرستان گناباد. سکنۀ آن 157 تن است. آب آن از قنات. محصولات عمده آنجا غلات و ارزن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان زیبد بخش جویمند حومه شهرستان گناباد. سکنۀ آن 157 تن است. آب آن از قنات. محصولات عمده آنجا غلات و ارزن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لقب پادشاه ختا بوده است و او را خان ختا نیز می گفته اند و در این دو بیت فرخی یکی از آن پادشاهان مقصود است: ختاخان را مراد آمد که با تو دوستی گیرد همی خواهد که آید چون قدرخان نزد تو مهمان. فرخی. خوش نخسبند همه از فزعش زآنسوی آب نه قدرخان نه طغان خان نه ختاخان نه تکین. فرخی
لقب پادشاه ختا بوده است و او را خان ختا نیز می گفته اند و در این دو بیت فرخی یکی از آن پادشاهان مقصود است: ختاخان را مراد آمد که با تو دوستی گیرد همی خواهد که آید چون قدرخان نزد تو مهمان. فرخی. خوش نخسبند همه از فزعش زآنسوی آب نه قدرخان نه طغان خان نه ختاخان نه تکین. فرخی
نام طایفه و ایلی در خلخال، از آن طایفه است میرزا قاسم رضاخانلو معروف به فاضل خلخالی، عالم و فقیه معاصر (متوفای 1320 هجری شمسی) که عده ای ازرجال و علمای معاصر ایران از شاگردان وی می باشند
نام طایفه و ایلی در خلخال، از آن طایفه است میرزا قاسم رضاخانلو معروف به فاضل خلخالی، عالم و فقیه معاصر (متوفای 1320 هجری شمسی) که عده ای ازرجال و علمای معاصر ایران از شاگردان وی می باشند
نام پسر بزرگ افراسیاب است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اتراک قراخان گویند و بسیار این نام نهند. (از آنندراج). نام پسر افراسیاب و در شاهنامه ’قراخان’ آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
نام پسر بزرگ افراسیاب است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اتراک قراخان گویند و بسیار این نام نهند. (از آنندراج). نام پسر افراسیاب و در شاهنامه ’قراخان’ آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
نام یکی از امرای هند است که شاه تیمور آنرا نائب خود کرد و متوجه سمرقند شد و بعد از چند سال خضرخان بر تخت دهلی نشست. (آنندراج). خضرخان نخستین سلطان از سلاطین سادات هند است که از سال 817 هجری قمری تا 824هجری قمری بر هند حکمرانی کرد. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به ص 414 تاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 شود ابن عمر بن احمد. هفتمین امیر از امرای ایلک خانیۀ ترکستان غربی است که وفات او در 495 هجری قمری اتفاق افتاد. (یادداشت بخط مؤلف)
نام یکی از امرای هند است که شاه تیمور آنرا نائب خود کرد و متوجه سمرقند شد و بعد از چند سال خضرخان بر تخت دهلی نشست. (آنندراج). خضرخان نخستین سلطان از سلاطین سادات هند است که از سال 817 هجری قمری تا 824هجری قمری بر هند حکمرانی کرد. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به ص 414 تاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 شود ابن عمر بن احمد. هفتمین امیر از امرای ایلک خانیۀ ترکستان غربی است که وفات او در 495 هجری قمری اتفاق افتاد. (یادداشت بخط مؤلف)
نام یکی از امراء و فرماندهان لشکر هند در عصر محمود نبیرۀ فیروزشاه از سلسلۀ تغلقیه. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 269). وی با امیر تیمور گورکان مصاف داد و در آن مصاف میسرۀ لشکر هند با طغاخان و میر علی موجه ای بود و پس از مقابلۀ دو لشکر امیرزاده پیرمحمد از برانغار لشکر تیموری بر جرانغار مخالفان تاخته شمشیر به فیل سواری طغای خان رسانید، و وی را که در برابرش بود منهزم گردانید، تقریباً در حدود سال 795 هجری قمری (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 154) یکی از امراء ترکستان به روزگار محمود غزنوی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). در تعلیقات آخر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 آمده است: این شخص برادر علی تگین است که در ص 526 (در چ ادیب ص 536) طغان با نون آمده است. حذف نون آخر در مورد بعضی اسمهای ترکی در سکه ها دیده میشود، مثل یغان که در سکه ها یغاست. (ترکستان بارتلد ص 284). رجوع به تعلیقات بر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 و رجوع به طغان بن علی شود
نام یکی از امراء و فرماندهان لشکر هند در عصر محمود نبیرۀ فیروزشاه از سلسلۀ تغلقیه. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 269). وی با امیر تیمور گورکان مصاف داد و در آن مصاف میسرۀ لشکر هند با طغاخان و میر علی موجه ای بود و پس از مقابلۀ دو لشکر امیرزاده پیرمحمد از برانغار لشکر تیموری بر جرانغار مخالفان تاخته شمشیر به فیل سواری طغای خان رسانید، و وی را که در برابرش بود منهزم گردانید، تقریباً در حدود سال 795 هجری قمری (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 154) یکی از امراء ترکستان به روزگار محمود غزنوی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). در تعلیقات آخر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 آمده است: این شخص برادر علی تگین است که در ص 526 (در چ ادیب ص 536) طغان با نون آمده است. حذف نون آخر در مورد بعضی اسمهای ترکی در سکه ها دیده میشود، مثل یغان که در سکه ها یغاست. (ترکستان بارتلد ص 284). رجوع به تعلیقات بر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 و رجوع به طغان بن علی شود
ابن منسک. منسک را مغولان دیب باقوخان خوانند وی جد مغولان و از فرزندان یافث بن نوح است. قراخان را پسری بود اغور نام که موحد شد و پادشاهی آن قوم او را مسلم گردید و در نسل او پادشاهی تا یک قرن دوام یافت. (تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص 562) نام پادشاه هند است و با اسکندر معاصر بوده. (برهان) (آنندراج). نام پادشاه هندوستان معاصر با اسکندر مقدونیائی. (ناظم الاطباء) ابن مغول خان که پس از مرگ پدر در مملکت ترکستان به سلطنت رسید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 6 و 7) نام یکی از مبارزان افراسیاب. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ابن منسک. منسک را مغولان دیب باقوخان خوانند وی جد مغولان و از فرزندان یافث بن نوح است. قراخان را پسری بود اغور نام که موحد شد و پادشاهی آن قوم او را مسلم گردید و در نسل او پادشاهی تا یک قرن دوام یافت. (تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص 562) نام پادشاه هند است و با اسکندر معاصر بوده. (برهان) (آنندراج). نام پادشاه هندوستان معاصر با اسکندر مقدونیائی. (ناظم الاطباء) ابن مغول خان که پس از مرگ پدر در مملکت ترکستان به سلطنت رسید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 6 و 7) نام یکی از مبارزان افراسیاب. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جمع مضاف، دو افزا دو خدیه دو وا بست تثنیه مضاف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، دومضاف، دو امری باشند وجودی که هر یک از آن دو بقیاس بدیگری تعقل شود مانند پدری و پسری
جمع مضاف، دو افزا دو خدیه دو وا بست تثنیه مضاف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، دومضاف، دو امری باشند وجودی که هر یک از آن دو بقیاس بدیگری تعقل شود مانند پدری و پسری
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند