جدول جو
جدول جو

معنی رصدبندی - جستجوی لغت در جدول جو

رصدبندی
(رَ صَ بَ)
عمل رصدبند. رصد بستن. (یادداشت مؤلف) :
گذشت از رصدبندی اختران
نبود آنچه مقصود بودش در آن.
نظامی.
بدان تا جهان را تماشا کنند
رصدبندی کوه و دریا کنند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ردهبندی
تصویر ردهبندی
طبقه بندی، دسته بندی
فرهنگ فارسی عمید
(گُ گَ تَ / تِ)
واضع زیج و قوانین نجومی و هودل بند. (ناظم الاطباء). واضع قوانین نجومی. منجمی که در زیجات بعد کواکب را نویسد. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). آنکه رصد بندد. منجم. راصد. (فرهنگ فارسی معین). منجم و ستاره شناس، زیرا که همیشه چشم بر کواکب دارد. (از آنندراج) :
رصدبندان بر او مشکل گشادند
طرب را طالعی میمون نهادند.
نظامی.
خضر سکندرمنش چشمه رای
قطب رصدبند مجسطی گشای.
نظامی.
جهان فیلسوف جهان خواندم
رصدبند هفت آسمان داندم.
نظامی.
چون بلیناس روم صاحب رای
هم رصدبند و هم طلسم گشای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجۀ پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن، قله و بلندی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ بَ)
کرت بندی. تقسیم و مجزا کردن زمین باغچه یا مزرعه با کرد یعنی دیواره مانند کردن خاک پیرامون هر قطعه تا از قطعۀ دیگر مشخص شود. تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتهای تقریباًمساوی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرت بندی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
بستن رگ نشترخورده به وسیلۀ دستمال و پارچه و امثال آنها
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بندی که پیش رودی بندندتا آب آن بر اراضی اطراف نشیند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالجه پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد بند
تصویر رصد بند
آنکه رصد را بندد منجم راصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردبندی
تصویر کردبندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدبند
تصویر رصدبند
((~. بَ))
ستاره شناس
فرهنگ فارسی معین