جدول جو
جدول جو

معنی رصائع - جستجوی لغت در جدول جو

رصائع
(رَ ءِ)
رصایع. جمع واژۀ رصیعه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جمع واژۀ رصیعه، گره لگام نزدیک عذار اسب که به منس ماند... (از آنندراج). و رجوع به رصیعه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ ءِ)
جمع واژۀ رساعه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ رساعه، به معنی دوال بافته که زیردوال شمشیر باشد. (آنندراج). رجوع به رساعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رصاصه. (اقرب الموارد). رجوع به رصاصه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رصائع. جمع واژۀ رصیعه. (یادداشت مؤلف). رجوع به رصائع و رصیعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رائعه. (لسان العرب) (تاج العروس) (المنجد). رجوع به رائعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
رجایع. جمع واژۀ رجیع. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رجیعه، شتر ماده که از سفری بازگردد بسوی سفری. (آنندراج). جمع واژۀ رجیعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
ربایع. جمع واژۀ ربیعه، بمعنی خود آهنی، سنگ زورآزمای. (از معجم البلدان). و رجوع به ربیعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
ربایع. چند کوه و منارۀ بلندند نزدیک سیراء. (از متن اللغه) (از منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَصْ صا)
مرد بسیار آرامنده با زن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ابوعبدالله محمد بن ابوالفضل غانم انصاری، مشهور به رصاع. او راست شرحی بر حدود فقهیه از ابن عرفه و تألیفاتی دیگر. مؤلف کتاب تحفه الاخبار فی فضل الصلوه علی النبی المختار را نیز از آثار او آورده است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آرمیدن با زن. (یادداشت مؤلف) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روائع
تصویر روائع
جمع رائعه، شگفت ها، رویاها
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتی زای، رویا، رسا بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاع
تصویر رصاع
گای گاینده بندستور
فرهنگ لغت هوشیار