جدول جو
جدول جو

معنی رصائص - جستجوی لغت در جدول جو

رصائص
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رصاصه. (اقرب الموارد). رجوع به رصاصه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رصاص
تصویر رصاص
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، ارزیر، ارزیز،
سرب
فرهنگ فارسی عمید
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خصیصه. (یادداشت به خط مؤلف). مأخوذ از عربی بمعنی خاصیتها و اختصاصات و شایستگیها و سزاواری ها. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ خصیصه که بمعنی خوها و اثرها باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، جمع واژۀ خاصّیّه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
رصایع. جمع واژۀ رصیعه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جمع واژۀ رصیعه، گره لگام نزدیک عذار اسب که به منس ماند... (از آنندراج). و رجوع به رصیعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رخصه، به معنی انگشت نازک. (آنندراج). جمع واژۀ رخصه (شذوذاً). (از منتهی الارب). جمع واژۀ رخصه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به رخصه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شصوص. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شصوص شود
لغت نامه دهخدا
(لَ ءِ)
جمع واژۀ لصه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
ج مصوص. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به مصوص شود
لغت نامه دهخدا
(رَصْ صا)
فروشندۀ ارزیز و یا سرب و قلعی گر. (ناظم الاطباء). ارزیزگر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ارزیز، یعنی قلعی، که به هندی رانگ گویند. (غیاث اللغات). ارزیز، و عامه آن را به کسر تلفظ کنند و آن دو است: سیاه که سرب و ابار باشد و سپید که قلعی و قصدیر بود. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). قلعی. ارزیز. کفشیر. رصاص ابیض، که مراد از رصاص مطلق هم قلعی است، و رصاص اسود سرب است. (یادداشت مؤلف). سرب. اسرب. ارزیز. رصاص بر دو قسم است، سیاه که همان سرب و ابار باشد، سپید که قلعی و قصدیر بود. (فرهنگ فارسی معین). معرب ازد چاچ. (صیدنۀ ابوریحان). ارزیز. (نصاب الصبیان) (دهار) (قانون الادب تفلیسی) (مهذب الاسماء). علابی. قلعی. (قانون الادب تفلیسی). معدنی است، واحد آن رصاصه است، و آن از لحاظ تداخل اجزایش بدین اسم نامیده شده است. (از اقرب الموارد). سلمه از فراء روایت کند که رصاص به فتح ’ر’ در استعمال عرب بیشتر است که به کسر ’ر’ و ثعلب از ابن الاعرابی روایت کند که عرب رصاص راصرفان نیز گوید... اوری از قتبی روایت کند ارزیز رادر لغت عرب علابی گویند به تشدید ’ب’، و گوید در این روایت متیقن نیستم و او را به رومی کیتیرین و به سریانی آنکا و به پارسی ارزیز و به هندی تردل و اترو گویند و در اصل اطرون بوده است به ’ط’، و در لغت هندی ’ط’ نیاید و ما تتبع کردیم و از ثقات ایشان شنیدیم که ارزیز را به هندی رانک گویند و چون لغت هندی مختلف است بود که یزون و ابزون نیز آمده باشد. رصاص سرد است و در او رطوبتی است که بدان سبب اورام را تحلیل دهد و لطیف گرداند. (از صیدنۀ ابوریحان بیرونی). حکیم مؤمن گوید: شامل قلعی و سرب است و از مطلق او مراد قلعی است و رصاص ابیض نامند. (تحفه) :
او به یک مشتم بریزد چون رصاص
شاه فرماید مرا زجر و قصاص.
مولوی.
و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و صیدنۀ ابوریحان بیرونی و اختیارات بدیعی و ترجمه تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 172، وقلعی و سرب و ارزیز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رخائص
تصویر رخائص
جمع رخصه، انگشتان نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصائص
تصویر خصائص
شایستگی ها و سزاواری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شصائص
تصویر شصائص
به گونه رمن سختی ها گزند ها
فرهنگ لغت هوشیار
سرب اسرب ارزیز. توضیح: رصاص بر دو قسم است: سیاه که همان سرب و ابار باشد سپید که قلعی و قصدیر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاص
تصویر رصاص
((رَ))
سرب
فرهنگ فارسی معین