جدول جو
جدول جو

معنی رص - جستجوی لغت در جدول جو

رص
(تَ یَ)
استوار کردن بنا. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). استوار کردن. (دهار). استوار برآوردن بنا. (مصادر اللغۀ زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی). بر هم چسبانیدن چیزی را به چیزی و استوار کردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). چسبانیدن چیزی به چیزی و منظم کردن آن، و در قرآن آمده: کأنّهم بنیان مرصوص. (از اقرب الموارد) ، تنگ در بر یکدیگر آوردن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از مصادر اللغۀ زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، برابر نهادن مرغ تخمهای خود را به منقار خود: رصت الدجاجه بیضتها. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). هموار کردن و برابر کردن مرغ تخمهای خود را بمنقار تا بر آن بنشیند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رص
بر هم چسفانیدن به هم چسباندن
تصویری از رص
تصویر رص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رصین
تصویر رصین
ویژگی سخن محکم و استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رصد بند
تصویر رصد بند
آنکه رصد را بندد منجم راصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد بستن
تصویر رصد بستن
هودلیدن تعیین کردن حرکات و احوال کواکب در رصدگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد
تصویر رصد
به چیزی نظر دوختن، در جائی نشستن و چیزی را زیر نظر گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصانه
تصویر رصانه
رصانت استواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصانت
تصویر رصانت
قوت و محکمی و استواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصافه
تصویر رصافه
نرمی در کار، استواری، مرغزار مرغزار بیرون شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاصیه
تصویر رصاصیه
شاهتره فاغوش از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاع
تصویر رصاع
گای گاینده بندستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاصیات
تصویر رصاصیات
فاغوشیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاصی
تصویر رصاصی
سربی، سربی رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاص سیاه
تصویر رصاص سیاه
اسرب سرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاص ابیض
تصویر رصاص ابیض
ارزیز (قلعی)
فرهنگ لغت هوشیار
سرب اسرب ارزیز. توضیح: رصاص بر دو قسم است: سیاه که همان سرب و ابار باشد سپید که قلعی و قصدیر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصاد
تصویر رصاد
عالم بعلم هیئت
فرهنگ لغت هوشیار
جائی که از آگاهی و احوال و حرکات بروج و ستارگان و ماهواره ها و کشتی های فضائی با دستگاههای دقیق مشغول بکار باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد دادن
تصویر رصد دادن
آشنا به علم ستاره شناسی، منجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصید
تصویر رصید
مراقب، چشم دارنده به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
بردبار، ارجمند، استوار، کوشا، دردناک محکم پابرجا استوار، جزیل استوار مقابل رکیک کلام رصین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصیف
تصویر رصیف
کار محکم و استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصیعه
تصویر رصیعه
دانه کوفته، گره لگام، زرفین (حلقه) : در شمشیر یا در زین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصیع
تصویر رصیع
دگمه مادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصیص
تصویر رصیص
به هم پیوسته، روبند برای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصید الذهب
تصویر رصید الذهب
زر پشتوانه
فرهنگ لغت هوشیار
پنچه گرگ از گیاهان به پایان رساندن، رسا کردن، دشنام دادن، داغ کردن: ستور پنجه گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
هودلگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصف
تصویر رصف
سد ساخته شده در جلوی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصغ
تصویر رصغ
بند دست
فرهنگ لغت هوشیار
در نشاندن، سخت خستن، فرو بردن نیزه، آراستن کبتو بچه کبت (زنبور عسل) لاغر سرین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدی
تصویر رصدی
باژگیر، راهزن عالم هیئت رصد کننده راصد، راهدار محافظ راه، باجگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدگه دهر
تصویر رصدگه دهر
هودلگاه جهان این جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدگاه خاکی
تصویر رصدگاه خاکی
هودلگاه خاکی لاشه آدمی تن آدمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد گاه
تصویر رصد گاه
نظر گاه، قدمگاه، رصد خانه، دنیا
فرهنگ لغت هوشیار