- رشم
- نوشتن، نگاشتن، مهرکردن انبار، نشان نشانه
معنی رشم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رشته، رسن، طناب باریک
سیاه نگاره، نکوهیده و اندک
روی پوش روپوشه
اشاره بچشم و ابرو غمزه: (ناز اگر خواب را سزا ست بشرط نسزد جز ترا کرشمه و ناز) (رودکی)، نغمه کوچک سه ضربی است و در اکثر دستگاهها و آواز ها نواخته میشود (خالقی. موسیقی ایران. پیام نوین)
کرشمه
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
چوب خوٰارک، تافشک، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
آهل، اهلی
حسادت، حسد
مخاصمه
بینی دراز، خودبین، مهتر بزرگ تیره مرد بلندبینی، مرد خودپسند خود بین. گیاهی است از تیره چلیپائیان
سوگوار وملول بودن
آزرم
رست، رویش، گوالش
آیین، هنجار
بخشایش، دلسوزی، زهدان
نرم، آرام، فرمانبردار، خوگرفته
کوبیدن، شکستن
زاهدان بچه، جای بچه در شکم، بچه دان، خویشاوندی، خویشی مهربانی و عطوفت و شفقت و غمخواری و نرم دلی
سنگسار کردن، دشنام دادن، نفرین کردن، از نزد خود راندن، سخن گفتن از روی خیال و گمان
شیاراندن شیار کردن، بر هم نهادن، سنگ چنی، بر زمین زدن
اثر، علامت، نشان، روش، آئین، عادت، طریق، دستور، وضع، قواعد، مقررات کشیدن شکل یا خطی بر روی کاغذ
روان، ناکس، لبریز دیگ، مفروانی مف آب بینی پریشانی پراکندگی، جمع رذوم، روان گشته ها، لبریزها
سد کردن، بستن در
شیر ستبر شیر دفزک، مهربانی، دوستی، نرمی، لاشخوار کرکس از پرندگان بازی با کودک، نرماندن نرم گردانیدن، آسان کردن سخن
کراهت داشتن چیزی را، به خاک آلوده شدن
پیه
جمع رشوه، بلکفت ها بدکندها پارک ها
پاره دادن بد گند دادن
دادگر و به معنی مهمانی رفتن
حسد، رقابت، حسادت، غبطه، غیرت انبوه، کلانریش، گروبند کژدم حسد حسادت، غلبه، غیرت حمیت