جدول جو
جدول جو

معنی رشائح - جستجوی لغت در جدول جو

رشائح
(رَ ءِ)
رشایح. رجوع به رشایح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ یِ)
جمع واژۀ رشحه، و این جمع شاذ است. (غیاث اللغات) (آنندراج). در متون دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رائحه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). جمع واژۀ رائحه که بمعنی بوی خوش باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به رائحه و روایح شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشاح (و / و) . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به وشاح شود
لغت نامه دهخدا
(رَشْ شا)
کسی که عرق نماید. (ناظم الاطباء). در متون دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
مرد جدّ در هر کار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، صاحب غیرت. (منتهی الارب). غیور، حازم، حذر. (اقرب الموارد). پرهیزگار. (آنندراج)، نرم رونده. اسب سخت نفس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
کوهی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روائح
تصویر روائح
بوها، جمع رایحه (رائحه)
فرهنگ لغت هوشیار
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائح
تصویر شائح
دوراندیش کوشنده پرهیزکننده
فرهنگ لغت هوشیار