جدول جو
جدول جو

معنی رسیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

رسیدگی
حالت رسیده بودن و پخته بودن میوه، وارسی، دقت و تحقیق در امری
تصویری از رسیدگی
تصویر رسیدگی
فرهنگ فارسی عمید
رسیدگی
(رَ / رِ دَ / دِ)
چگونگی رسیده، درآمدن به حالت نضج و پختگی و بلوغ و کمال. (ناظم الاطباء). نضج. پختگی. چگونگی و حالت پختن میوه. مقابل کالی. مقابل نارسی. مقابل نارسیدگی. (یادداشت مؤلف). به حالت نضج و پختگی درآمدن میوه. (فرهنگ فارسی معین) : مجج، رسیدگی انگور و پختگی آن. (منتهی الارب) : مردی به درگاه آمده اسبی برهنه آورده و می گوید که به کشت خویش اندر بگرفته ام. پرسید که جو بود یا گندم ؟ گفت: جو. بفرمود تا خداوند اسب را بیاوردند و چندانکه قیمت جو بود به وقت رسیدگی تاوان بسته و به خداوند زمین داد. (نوروزنامه) ، بلوغ. کمال. (فرهنگ فارسی معین) (از یادداشت مؤلف). رشد. تمییز. خردمندی. تکامل. کبر. مقابل نارسیدگی. (یادداشت مؤلف) : و از پس طواحن چهار دندان دیگر است دو زبر و دو زیر از هر سوی یکی، و آنرا خرد دندان گویند و خرد دندان ازبهر آن گویند که از پس رسیدگی برآید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و نبض کودک چون به حد رسیدگی نزدیک رسد عظیم تر از نبض رسیدگان باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عمر مردم بر چهار بخش است یک بخش روزگار پروردن و بالیدن و فزودن است و این کمابیش پانزده شانزده سال باشد. دوم روزگار رسیدگی است و تازگی و این تا مدت سی سال باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). فزراء، زن نزدیک رسیدگی رسیده. فلهد، کودک نزدیک به رسیدگی رسیده. (منتهی الارب) ، مواظبت و سرپرستی در اجرا و انجام دادن کاری. (از ناظم الاطباء). مراقبت. مواظبت. (یادداشت مؤلف). مراقبت در اجرای امری. مواظبت. (از فرهنگ فارسی معین). توجه و عمل. (فرهنگ نظام) ، تحقیق. تفتیش. (از فرهنگ نظام) (یادداشت مؤلف). فحص. تفحص. پژوهش. وارسی. بررسی. (از یادداشت مؤلف). تحقیق. تحقیقات. (از لغات فرهنگستان). تحقیق. بررسی. تفحص. در اصطلاح قضایی، بررسی گفته های طرفین، و آن شامل سه مرحله است: 1- رسیدگی بدایت (رسیدگی بدوی یا ابتدایی) ، رسیدگی نخستین. 2- رسیدگی استینافی، رسیدگی پژوهشی. 3- رسیدگی تمیزی، رسیدگی فرجامی. (فرهنگ فارسی معین).
- رسیدگی فرجامی،رسیدگی تمیزی. (لغات فرهنگستان).
- رسیدگی نخستین، رسیدگی بدایت. (لغات فرهنگستان).
، بازدید حساب برای اطمینان از درستی آن. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
رسیدگی
بلوغ و کمال، پختگی، حالت، پختن میوه
تصویری از رسیدگی
تصویر رسیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
رسیدگی
((رَ دِ))
پختگی و پخته شدن میوه، بلوغ، تحقیق و دقت در امری
تصویری از رسیدگی
تصویر رسیدگی
فرهنگ فارسی معین
رسیدگی
بازبینی، بررسی، پژوهش، تحقیق، ممیزی، وارسی، بلوغ، کمال، پختگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس و گریز، حالت فرار و گریز از مردم
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دَ / دِ)
صفت و حالت رهیده. رهیدن. رستن. (از یادداشت مؤلف). رجوع به رستن و رهیدن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ / رِ دَ / دِ)
نارسیدگی. کالی. نارسی. مقابل رسیدگی به معنی رسیده بودن. رجوع به رسیدگی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
ترس. هول و هراس، گریز و فرار، نفرت. (ناظم الاطباء). نفور. اشمئزاز. دوری با وحشت و تنفر و کراهت. رجوع به رمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ دَ)
درخور رسیدن. لایق رسیدن. شایستۀ رسیدن: رسیدنی می رسد. (یادداشت مؤلف) : روز آدینه شانزدهم ماه رمضان امیر چون آنجا رسیده بود مقام کرد دو روز تا کسانی که رسیدنی اند دررسند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 628)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نرسیدگی
تصویر نرسیدگی
نارسی، کالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس، هول و هراس، گریز و فرار
فرهنگ لغت هوشیار
فرار، گریز، بیزاری، کراهت، نفار، نفرت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
وصولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
Ripeness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(FR) maturité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
зрілість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(TR) olgunluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
зрелость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
پختگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
পরিপক্বতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
ความสุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(SW) ukomavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
熟成
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
성숙
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(PL) dojrzałość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
בשלות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(ID) kematangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
पका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(NL) rijpheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(DE) Reife
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(IT) maturità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(PT) maturidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
成熟
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رسیدیگی
تصویر رسیدیگی
(ES) madurez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی