جدول جو
جدول جو

معنی رسموس - جستجوی لغت در جدول جو

رسموس
(رَ)
یسترن. خاورشناس دانمارکی. او بدستیاری هیبرگ ترجمه الحجاج لاصول العلوم الریاضیه را چاپ کرد و در درس جداول فلکی با محمد بن موسی خوارزمی همکاری کرد. رسموس به سال 1847م. دیده بر جهان گشود و به سال 1921 درگذشت. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ مو سِ)
خاورشناس دانمارکی که زبان فارسی و سنسکریت را آموخت. وی درباره تصوف شعرای ایران بویژه حافظ نوشته هایی دارد. او تعدادی از نصوص هندی را به زبان دانمارکی نقل کرده است. ولادت او به سال 1853م. بوده است. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
گور، (منتهی الارب) (آنندراج)، قبر، گوری که با خاک یکسان شده است، (از متن اللغه)، گور و قبر، (ناظم الاطباء)، گور، ج، روامیس، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
از دانشمندان نامی فرانسه است، وی بسال 1515 میلادی در قصبۀ کوت از خطۀ ورماندوآ در خانوادۀ تنگدستی دیده بر جهان گشود، بواسطۀ ناداری به خدمتگزاری مدرسه پرداخت وتحصیلات خود را بتدریج ادامه داد تا در سال 1543 میلادی بدنبال مطالعات عمیقی که کرده بود کتابی مخالف فلسفه ای که در آن زمان تدریس میشد نوشت و نیز مقالاتی در انتقاد شدید از مکتب فلسفی ارسطو انتشار داد، قرائت این کتاب ابتدا از طرف پارلمان ممنوع گردید و دستور جمعآوری نسخه های آن داده شد ولی دو سال بعد بحمایت یکی از طرفدارانش (لورن) این محدودیت و ممنوعیت رفع شد و او دوباره انتشار کتاب را از سر گرفت و پس از آن بسمت معلم مدرسه ’پرسله’ منصوب گشت و بتدریس منطق و ریاضی پرداخت و بعد در سال 1551 میلادی در دانشگاه فرانسه بتدریس فلسفه و فنون ادبی مأموریت یافت و دانشجویان بیشماری از نقاط مختلف در حلقۀ درس وی گرد آمدند، مدتی بعد بسبب پذیرفتن مذهب پروتستان با شکستن بتهایی که در آن دانشگاه بود بترک خاک فرانسه مجبور گشت و بکشور آلمان رانده شد وچندی در دانشگاه ’هایدلبرگ’ بتدریس فلسفه مشغول شد، سپس در سال 1571م، دوباره به فرانسه بازگشت و در سال 1572م، در حادثۀ قتل عام معروف ’سنت بارتلمی’ کشته شد، او در ریاضی و منطق و ادبیات که تدریس میکرد تألیفات گرانقدری دارد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام دیگر جزیره اقریطش است، و نسبت بدان رسمی است. (یادداشت مؤلف) : ولد بجزیره رسموا معروفه بکرید الجزیره الکبیره التی وسط البحرالابیض. (سلک االدرر ج 1 ص 73). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مگس عسل را گویند. (آنندراج از فرهنگ دساتیر) (انجمن آرا). زنبور عسل را گویند و به عربی یعسوب خوانند. (برهان). نحل و زنبور عسل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ رمس. گورها. ارماس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رمس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راموس
تصویر راموس
گور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رموس
تصویر رموس
جمع رمس، گورها
فرهنگ لغت هوشیار