جدول جو
جدول جو

معنی رسمو - جستجوی لغت در جدول جو

رسمو
(رَ)
نام دیگر جزیره اقریطش است، و نسبت بدان رسمی است. (یادداشت مؤلف) : ولد بجزیره رسموا معروفه بکرید الجزیره الکبیره التی وسط البحرالابیض. (سلک االدرر ج 1 ص 73). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
رسمو
(رَ)
مگس عسل را گویند. (آنندراج از فرهنگ دساتیر) (انجمن آرا). زنبور عسل را گویند و به عربی یعسوب خوانند. (برهان). نحل و زنبور عسل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رسوم
تصویر رسوم
رسم ها، سنن و قاعده های متداول میان افراد یک جامعه، آیین ها، جمع واژۀ رسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
مطابق رسم، عرف و عادت، معمولی، متعارف، مخصوص استفاده در جشن ها و پذیرایی های دولتی یا تشریفاتی مثلاً لباس رسمی، بومی مثلاً تخم مرغ رسمی، حقوق بگیر
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
یسترن. خاورشناس دانمارکی. او بدستیاری هیبرگ ترجمه الحجاج لاصول العلوم الریاضیه را چاپ کرد و در درس جداول فلکی با محمد بن موسی خوارزمی همکاری کرد. رسموس به سال 1847م. دیده بر جهان گشود و به سال 1921 درگذشت. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
رستادی رستاد خوار، باژ گذار، داتی آسایی (قانونی) منسوب و مربوط به رسم مقابل غیر رسمی. یا لباس رسمی لباسی که در جشنها پوشند، کسی که راتبه و مرسوم گیرد، خدمتکار مقرب و نزدیک مانند: آبدار شرابدار جامه دارو غیره، خراجگذار، طبق رسم مطابق رسم:) رسمی رفتار میکند . (، معمولی:) مگر اسطرلاب شمس وزیر غیر از اسطرلابهای رسمی است که ما میدانیم ک (امیر ارسلان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسما
تصویر رسما
از روی قاعده و ترتیب و قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوم
تصویر رسوم
جمع رسم، آئین ها، قوانین، قواعد، قانونها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوم
تصویر رسوم
((رُ))
جمع رسم، آیین ها، عادات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
((رَ))
معمول، متداول، خشک، به صورت جدی و برابر با مقررات، مقابل خودمانی، دوستانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
آیین مند، آیین نامه ای، هنجارین، پیمانی، سازمانی، ناخودمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
Formal, Official
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رسما
تصویر رسما
Officially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رسما
تصویر رسما
officiellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formel, officiel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
औपचारिक , आधिकारिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رسما
تصویر رسما
officieel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formeel, officieel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رسما
تصویر رسما
oficialmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رسما
تصویر رسما
oficialmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formal, oficial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رسما
تصویر رسما
ufficialmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formale, ufficiale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
офіційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formal, oficial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رسما
تصویر رسما
官方地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
正式的 , 官方的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رسما
تصویر رسما
oficjalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formalny, oficjalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رسما
تصویر رسما
офіційно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رسما
تصویر رسما
offiziell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
formell, offiziell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رسما
تصویر رسما
официально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رسمی
تصویر رسمی
формальный , официальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رسما
تصویر رسما
आधिकारिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی