جدول جو
جدول جو

معنی رسل - جستجوی لغت در جدول جو

رسل
رسول ها، فرستادگان از جانب خدا، پیغمبرها، کسانی که مامور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، فرستاده شده ها، پیغامبرها، قاصدها، پیک ها، جمع واژۀ رسول
تصویری از رسل
تصویر رسل
فرهنگ فارسی عمید
رسل
(رِ)
رسل. روش نرم، نرمی و آهستگی و گرانباری. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و از آن است حدیث صدقه: الا من اعطی فی نجدتها و رسلها، یرید الشده و الرخاء. (منتهی الارب) ، شیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). لبن. (اقرب الموارد) ، سر بازوی اسب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). کنار بازوی اسب، رفق ومهربانی. (از اقرب الموارد). و رجوع به رسال شود
لغت نامه دهخدا
رسل
(رُ)
رسل جمع واژۀ رسول. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رسول و رسل شود
لغت نامه دهخدا
رسل
(رَ سَ)
پاره ای از هر چیزی. ج، ارسال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جماعت. (اقرب الموارد) ، شتران، و یا شتران از ده تا بیست وپنج، و کذلک فی الغنم، یا گلۀ شتران و گوسپندان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شتران چندی که هر یک جداگانه به چرا و گردش بپردازند نه بصورت قطار و گله. (از شعوری ج 2 ورق 10)
لغت نامه دهخدا
رسل
(رَ)
سیر و رفتار نرم. (از اقرب الموارد). رفتار نرم. (منتهی الارب) (آنندراج). روش نرم. (ناظم الاطباء) ، شتر نرم رو، موی فروهشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، واحد رسال. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به رسال شود
لغت نامه دهخدا
رسل
(تَ یَ)
مصدر به معنی رساله. (ناظم الاطباء) ، نرم رفتن یا نرم رو گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رساله و رسل شود، فروهشته موی شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به رساله شود
لغت نامه دهخدا
رسل
سیر و رفتار نرم، رفتار و روش ملایم جمع رسول
تصویری از رسل
تصویر رسل
فرهنگ لغت هوشیار
رسل
((رُ سُ))
جمع رسول، پیامبران
تصویری از رسل
تصویر رسل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رسول
تصویر رسول
(پسرانه)
پیغمبر، قاصد، پیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رسا
تصویر رسا
(پسرانه)
پرمعنی، موزون، بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، توانا دررسیدن به هدف یا رسیدن به جایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترسل
تصویر ترسل
رساله نوشتن، نامه نوشتن، نامه نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(رِ لَ)
رسله. آهستگی و گرانباری. (ناظم الاطباء). و گفته شود: علی رسلتک، یعنی آهسته باش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، آسودگی. (ناظم الاطباء) ، دوستی و مهربانی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ)
جمع واژۀ رسول
لغت نامه دهخدا
ترک کردن شهری را، کوچ کردن منزل، ماوی، رخت و اسباب و اثاث که در سفر با خود بردارند، پالان شتر، و نیز بمعنای دو تخته وصل به هم را گویند که باز و بسته می شود و کتاب یا قرآن را در موقع خواندن روی آن می گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
عدل، نیم من سنگ مکه و آن دوازده اوقیه است، مقیاس وزن مایعات، برابر دوازده اوقیه یا 48 مثقال، و بمعنای مرد سست و بیحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسول
تصویر رسول
پیغام، پیغامبری، بمعنی رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به جهت اعمال زشت بدنام گردد بی حرمت بی عزت بی آبرو بد نام مفتضح
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته رسن ریسمان بند پال ریسمان بند طناب، زمام افسار جمع ارسان ارسن
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
اثر، علامت، نشان، روش، آئین، عادت، طریق، دستور، وضع، قواعد، مقررات کشیدن شکل یا خطی بر روی کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
مچ دست، مچ پای، خرده گاه دست و پای ستور، خرداستخوان سست پایی در ستور پیوند گاه کف دست و پا بساق استخوانهای خرد مچ دست و پا. یا رسغ پا مچ پا. یا رسغ دست مچ دست، سستی و فروهشتگی دست و پای ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسش
تصویر رسش
رسایی و رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسد
تصویر رسد
حصه و بهره، قسم، قسمت، بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربل
تصویر ربل
درخت راج
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خس خس خس خس سینه صدای خس خس خاصی که در بعض امراض و التهابات قصبه الریه و برونشها و خانه های ششی هنگامی که بریه گوش دهند استماع شود خس خس صدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسل
تصویر بسل
ملامت کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسل
تصویر اسل
کارد، شمشیر، نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسل
تصویر ترسل
نامه نگاری، رساله نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسله
تصویر رسله
دوستی مهربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسل
تصویر ترسل
((تَ رَ سُّ))
نامه نوشتن، نامه نگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسم
تصویر رسم
آیین، هنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسول
تصویر رسول
فرستاده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رست
تصویر رست
رشد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسا
تصویر رسا
کامل
فرهنگ واژه فارسی سره