جدول جو
جدول جو

معنی رسعنی - جستجوی لغت در جدول جو

رسعنی(رَ عَ نی ی)
منسوب به رأس عین. (ناظم الاطباء). نسبت به راس عین یا رأس العین که شهریست میان حران و نصیبین. (منتهی الارب). منسوب است به رأس عین که شهری است در دیار بکر. (از انساب سمعانی). رجوع به راس عین و رأس عین و رأس العین و راسنی و راسعنی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رستنی
تصویر رستنی
روییدنی، گیاه
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
حاصل مصدر از رساندن و رسانیدن و معمولاًهمراه پیشاوندی بیاید، مانند: نامه رسانی و جز آن.
- نامه رسانی، عمل نامه رسان. شغل نامه رسان.
- ، در اصطلاح اداری ایران به اداره یا دایره یا شعبه و قسمتی گویند که ابلاغ و ارسال نامه های اداره یا مؤسسه یا وزارتخانه را بعهده دارد
لغت نامه دهخدا
(عِ)
منسوب به راس عین. (یادداشت مؤلف). راسی. رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ دِرْ رَ عَ)
محمد بن احمد. شعر او نزدیک صد ورقه است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رستنی
تصویر رستنی
روییدنی گیاه. یا رستنی ها گیاهان نباتات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستنی
تصویر رستنی
گیاه، روییدنی
فرهنگ فارسی معین
علف، گیاه، نامیه، نبات، نبت
فرهنگ واژه مترادف متضاد