جدول جو
جدول جو

معنی رساندن - جستجوی لغت در جدول جو

رساندن
رسانیدن، کسی یا چیزی را بجائی یا نزد کسی بردن، فرستادن
تصویری از رساندن
تصویر رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
رساندن
چیزی یا کسی را به جایی بردن مثلاً مرا تا محل کارم رساند
آگاهی دادن، گفتن مطلبی به کسی
چیزی را به چیز دیگر نزدیک کردن، متصل کردن دو چیز به یکدیگر مثلاً دو سرنخ را به یکدیگر رساند
پرورش دادن، پروراندن
کنایه از باعث ازدواج دو نفر شدن
خبر یا سلام یا مانند آن را به جایی بردن، ابلاغ کردن
دلالت کردن، نشان دادن
وارد کردن
پسوند متصل به واژه به معنای دادن مثلاً آسیب رسان
تصویری از رساندن
تصویر رساندن
فرهنگ فارسی عمید
رساندن
((رَ یا رِ دَ))
چیزی یا خبری را به کسی دادن، پروراندن، رسانیدن
تصویری از رساندن
تصویر رساندن
فرهنگ فارسی معین
رساندن
Convey
تصویری از رساندن
تصویر رساندن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رساندن
передавать
دیکشنری فارسی به روسی
رساندن
übermitteln
دیکشنری فارسی به آلمانی
رساندن
передавати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رساندن
przekazywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
رساندن
传达
دیکشنری فارسی به چینی
رساندن
transmitir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رساندن
trasmettere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رساندن
transmitir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رساندن
transmettre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رساندن
overbrengen
دیکشنری فارسی به هلندی
رساندن
पहुंचाना
دیکشنری فارسی به هندی
رساندن
menyampaikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رساندن
نقل
دیکشنری فارسی به عربی
رساندن
להעביר
دیکشنری فارسی به عبری
رساندن
伝える
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رساندن
전달하다
دیکشنری فارسی به کره ای
رساندن
iletmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رساندن
kuwasilisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رساندن
สื่อสาร
دیکشنری فارسی به تایلندی
رساندن
পৌঁছানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
رساندن
پہنچانا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترساندن
تصویر ترساندن
تهدید، بیم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترساندن
تصویر ترساندن
بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترساندن
تصویر ترساندن
((تَ دَ))
بیم دادن، ایجاد حس ترس برای حذر داشتن، ترسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترساندن
تصویر ترساندن
Fear, Frighten, Intimidate, Intimidation, Rattle, Scare, Startle, Terrify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
пугать , запугивать , запугивание , дребезжать , испугать , пуга́ть
دیکشنری فارسی به روسی
erschrecken, einschüchtern, Einschüchterung, ratteln
دیکشنری فارسی به آلمانی
лякати , залякувати , залякування , дзенькати , лякати , налякати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
straszyć, przestraszyć, zastraszać, zastraszanie, grzechotać
دیکشنری فارسی به لهستانی
害怕 , 吓 , 恐吓 , 使发出声音 , 吓到
دیکشنری فارسی به چینی
assustar, intimidar, intimidação, sacudir, aterrorizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی