- رسامی
- چهره پردازی عمل و شغل رسام نقاشی نگارگری
معنی رسامی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع اسم، اسمها، نامها
دلیری، پهلوانی، شجاعت
کمال بلوغ
نگارکیدن (نقشه کشیدن)، نگاشتن (نقاشی)، چهره پردازی (صورت سازی)
بینی، رگ شش، ستبری جگر
اسم ها، نامها، جمع واژۀ اسم
رسا، چالاکی در فهم و ادراک، کاردانی، شایستگی
جمع اسم، نام ها، اسم ها
آیین مند، آیین نامه ای، هنجارین، پیمانی، سازمانی، ناخودمانی
تیر انداز، پرتاب کننده
رستادی رستاد خوار، باژ گذار، داتی آسایی (قانونی) منسوب و مربوط به رسم مقابل غیر رسمی. یا لباس رسمی لباسی که در جشنها پوشند، کسی که راتبه و مرسوم گیرد، خدمتکار مقرب و نزدیک مانند: آبدار شرابدار جامه دارو غیره، خراجگذار، طبق رسم مطابق رسم:) رسمی رفتار میکند . (، معمولی:) مگر اسطرلاب شمس وزیر غیر از اسطرلابهای رسمی است که ما میدانیم ک (امیر ارسلان)
رسم کننده، نقش کننده و نقاش
بلند، عالی پسر نوح و پدر اقوام سامی
مطابق رسم، عرف و عادت، معمولی، متعارف، مخصوص استفاده در جشن ها و پذیرایی های دولتی یا تشریفاتی مثلاً لباس رسمی، بومی مثلاً تخم مرغ رسمی، حقوق بگیر
رسم کننده، نقاش، نگارنده، پیکرنگار، نقشه کش
رام بودن
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
یکی از شاخه های بزرگ نژاد سفید، شامل عرب، آشوری، اکدی (بابلی قدیم)، عبری، سریانی، آرامی و کنعانی قدیم، شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی
عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه
عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه
نوعی بازی ورق
پرتاب کننده، تیرانداز
بلندمرتبه
Formal, Official
формальный , официальный
formell, offiziell
офіційний
formalny, oficjalny
正式的 , 官方的
formal, oficial
formale, ufficiale