جدول جو
جدول جو

معنی رزک - جستجوی لغت در جدول جو

رزک
(رَ زَ)
تمیس. (فرهنگ فارسی معین). نامی است که مردم لاهیجان به غلط به تمیس دهند، چه آنرا با رازک اشتباه کرده اند. در لاهیجان این نام را به ’بمبلی بوز’ می دهند. رازک. ککیمور. حشیشهالدینار. آس بری. رز خرد. در جنگلهای خزر فراوان است و آنرا رازک نیز نامند و در آستارا به خمل موسوم است. (یادداشت مؤلف). رجوع به تمیس و رازک ومترادفات دیگر کلمه شود، یک قسم برنج است که در مازندران زراعت می شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رزک
(رَ زَ)
دهی از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا. سکنۀ آن 448 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن بادام و گردو و انجیر و اقسام میوه و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
رزک
ریزه، بسیار ریز ۲ابزار و اشیا کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزک
تصویر روزک
(پسرانه)
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخک
تصویر رخک
(دخترانه)
مرکب از رخ (چهره، صورت) + ک (نشانه تحبیب)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزا
تصویر رزا
(دخترانه)
نام لاتین گل رز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رازک
تصویر رازک
(دخترانه)
گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزک
تصویر برزک
بزرک، تخم کتان که از آن روغن می گیرند، دانۀ گیاه کتان
فرهنگ فارسی عمید
(رَ زَ هََ)
یک قسم برنج است که در مازندران زراعت میشود. (یادداشت مؤلف). رجوع به رزک شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
دهی از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین. سکنۀ آن 852 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن غلات. صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(رِ زَ)
قریه ای است در دوازده فرسنگی میان شمال و مغرب بیدشهر. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
نام محلی کنار رود جهرم و لار میان قادر و اول گردنۀ رزن در 248هزارگزی شیراز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
دهی از دهستان موگویی بخش آخورۀ شهرستان فریدن. سکنۀ آن 342 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن غلات و چوب و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
دهی از دهستان جلال ازرک بخش نور شهرستان بابل. سکنۀ آن 230 تن. آب آنجا از رود خانه کاری. محصول عمده آنجا غلات و برنج و صیفی وکنف و نیشکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
دهی از دهستان مرگور بخش سلوانای شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 135 تن. آب آنجا از دره ناری. محصولات عمده آن غلات و حبوب و توتون. صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام دهی است. حمداﷲ مستوفی آرد: حبس و فرزک و هندیجان این نواحی میان ارجان و دیگر اعمال فارس است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 130). این ده میان ارجان و حبس قرار داشته و از آنجا تاارجان شش فرسنگ بوده است. (از نزهه القلوب ص 189)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
دهی از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 240 تن. آب آنجا از رود خانه هراز. محصولات عمده آن برنج و غلات و لبنیات و عسل. صنایع دستی زنان شال بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان ارنگۀ کرج. سکنۀ آن 200 تن. آب آنجا از رود کرج و چشمه. محصولات عمده آن غلات و انواع میوه و لبنیات. صنایع دستی آنجا کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
درآمیختن، پختن خرمانک (ربیکه)، در گل انداختن شوریدگی کار کار شوریدگی، سستی ترفند (حیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزه
تصویر رزه
حلقه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزی
تصویر رزی
در ترکیب آید به معنی رزیدن رنگرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمک
تصویر رمک
گله گاو و گوسفند و اسب، سپاه لشکر، گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنک
تصویر رنک
پارسی تازی گشته آرنگ (شعار پادشاهان و دبیران ترک ممالیک مصر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکز
تصویر رکز
حس، آواز نرم، صوت خفی
فرهنگ لغت هوشیار
حسد، رقابت، حسادت، غبطه، غیرت انبوه، کلانریش، گروبند کژدم حسد حسادت، غلبه، غیرت حمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجک
تصویر رجک
آروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزک
تصویر دزک
دستارچه دستمال روپاک. دز کوچک قلعه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گزنه ها از دسته شاهدانه ها نباتی است دو پایه و بالا رونده و پیچنده که برگهایش متقابل و مرکب از 3 تا 5 قسمت دانه دار میباشد. بوی گلهایش معطر و مطبوع و شبیه سنبل الطیب و طعم تلخ و با احساس سوزش و گرما همراه است حشیشه الدینار جنجل همل
فرهنگ لغت هوشیار
آرایش بانوان بز کوچک بز کوچک زینت و آرایش عموما و آرایش زنان خصوصا توالت. برکوچک بزیچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزن
تصویر رزن
پشته آبگیر، سبک سنگین کردن، رخت افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزق
تصویر رزق
روزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رزم
تصویر رزم
مخاصمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رشک
تصویر رشک
حسادت، حسد
فرهنگ واژه فارسی سره
نامی برای اسب چابک
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزهای خرد و ریز
فرهنگ گویش مازندرانی