جدول جو
جدول جو

معنی رزوئیه - جستجوی لغت در جدول جو

رزوئیه(رَ ئی یَ)
دهی از دهستان پاریز بخش مرکزی سیرجان. سکنۀ آن 150 تن. آب آنجا از قنات. محصولات عمده آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برزویه
تصویر برزویه
(پسرانه)
طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی، نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران آورد (نگارش کردی: بهرزویه)
فرهنگ نامهای ایرانی
(رَ لی یَ)
رجولیه. مردی. (ناظم الاطباء). اسم است از رجل. (از اقرب الموارد) ، مردانگی و مردی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ سی یَ)
گروهی است میان ترسایان وصابئین. (منتهی الارب). دینی است میان نصاری و صابئین. (دهار) (از مهذب الاسماء). گروهی میان ترسایان و صابئین که ستاره ها را ستایش می کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 10هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و 2هزارگزی جنوب راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. دارای 25 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دُ یَ)
دهی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 40هزارگزی خاور ساردوئیه و 20هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مالک و رب شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ لی یَ)
اسم است از رجل. (از اقرب الموارد). مردی. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) (از صراح اللغه) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مردانگی و مردی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَهَْ وَ دی یَ)
نرمی و ملایمت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ملاطفت و مهربانی، یاری و اعانت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
رثاییه. قصیده و چکامه که در مرثیۀ مرده سروده شود مانند رثائیۀ فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا رثائیۀ خاقانی در مرگ فرزند خود و جز آن
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَ)
نام اصلی این شهر ارومیه یا اورمیه است که در اواسط سلطنت رضاشاه به رضائیه تغییر نام یافت و تا آخر دوران پهلوی به همین نام خوانده میشد. در 921هزارگزی شمال باختری تهران و 125هزارگزی جنوب باختری تبریز و 144هزارگزی جنوب خوی و 132هزارگزی شمال باختری مهاباد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 45 درجه و 4 دقیقه، عرض 37 درجه و 34 دقیقه و 40 ثانیه. ارتفاع از سطح دریا 1342 گز است. اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه و 20 ثانیه، یعنی ساعت 12 ظهر ارومیه، ساعت 12 و 25 دقیقه و 20 ثانیۀ تهران است. ارومیه یکی از شهرهای قدیم آذربایجان غربی و مرکز استان آذربایجان غربی است و در 18هزارگزی باختر دریاچۀ ارومیه واقع است و یکی از شهرهای زیبا و خوش آب و هوای ایران می باشد بویژه در فصل بهار دارای منظرۀ خوش و سبز و خرم است و باغات انگور و آب جاری فراوان دارد. نام این شهر تا ظهور سلسلۀ پهلوی ارومیه بوده. وجه تسمیۀ آن بنابه گفتۀ معتمدین کلدانی، چون رضائیه قبل از اسلام مرکز سلطنت کلده و آشور بود و از لحاظ اینکه شهر ارومیه به کثرت میاه و انبار معروف و مشهور می باشد در زبان کلدانی به معانی محل ’میه’ یا میاه (آب) از نظر آب رودخانه ها و چشمه سارهای زیاد به ارومیه معروف گردیده در عین حال تصور می رود که در فرمان استیلای رومیان این شهر بنام ’رومیه’ موسوم شده باشد. ارومیه از دیر زمانی مهد تمدن و جایگاه علم و فرهنگ بوده و آثار گرانبهایی که درنتیجۀ حفاریهای علمی و احیاناً در اثر تصادف گوناگون بدست آمده گواه این مدعا می باشد ولی متأسفانه آثار تاریخی این شهر در اثر حوادث تاریخی و انقلابهای متوالی و مهاجمۀ اقوام و قبایل مختلف به کلی از بین رفته است. این شهر به نوشتۀ مورخان وبموجب آثار عتیقه و بناهای تاریخی که دارد مولد زردشت (وخشور زردشت) بوده است و مکان مقدس و زیارتگاه سلاطین عجم به شمار می رفته. در سال 623 میلادی که خسرو پرویز ساسانی از امپراطور روم در ارمنستان شکست خورده رومیان داخل خاک ارومیه شده اند و شهر را آتش زده اند که فعلاً آثاری در اطراف شهر از آن باقی است. در عصر شاه عباس کبیر شخصی بنام امرخان برادوستی (معروف به امیرخان یکدست) جد بزرگ اسماعیل آقا سمیتقو که رئیس ایل عشایر شکاک بوده از طرف دولت وقت حکومت این منطقه را عهده دار شد و قلعۀ حسین به نام ’دم دم’ در قلعۀ کوه دم دم جنوب خاور قریۀ کوگیا احداث نمود (و فعلاً آثاری از آن قلعه باقیست) ، بعداً بنای عصیان و تمرد از اوامر دولت گذارد و علم طغیان و استقلال برافراشت. دولت هرچه قوای نظامی برای تنبیه مشارالیه فرستاد موفقیتی بدست نیاورد. سرانجام سردار کربلای علیخان افشار قاسملو انجام دادن این امر را به عهده گرفت و پس از زد و خوردهای خونین قلعۀ مزبور را تصرف کرد و این قضیه را خاتمه داد. بنابه دستور دولت بیست هزار خانواده از ایلات و طوایف افشار از کلات کوچ نموده در اطراف و دهات و خود ارومیه جهت حفاظت مرز اسکان شده اند و بعد از آن چندین غائلۀ عشایری و غیره در این شهر اتفاق افتاده که باعث خرابی این منطقه گردیده و شرح آنها تاریخچۀ مفصلی است. تا زمانی که رضاشاه به سلطنت نشست و تمام صفحات ایران را از این گونه هرج و مرج ها نجات بخشید علی الخصوص توجه بیشتری به این شهرستان داشت چنانکه نام این شهر به نام وی ارومیه نامیده شد. از ابنیۀ تاریخی که از آسیب محفوظ مانده بنای تاریخی گنبد و مسجد جامع ارومیه میباشد. بنای سه گنبدان برطبق نظریۀ باستان شناسان در سال 580 هجری قمری ساخته شده و عبارت از مقبره ای است به شکل برج، گویا آتشکدۀ زردشتیان بوده که پس از هجوم اعراب به ایران و نفوذ آنان در آذربایجان متروک و به تدریج خراب شده وقسمتی از خطوط و نقوش آن از بین رفته و به صورت فعلی درآمده است و در این اواخر بر اثر توجه به حفظ آثار تاریخی به تعمیر قطعی آن اقدام شد و قسمتهای خراب شدۀ بنای مزبور برطبق نظریۀ کارشناسان به سبک اصلی آن تعمیر گردید. سه گنبدان مزبور به فاصله پانصد گز در سمت جنوب خاور شهر ارومیه واقع و از سنگ و آجر ساخته شده و بنابه نوشتۀ ’مارکوارت’ مستشرق آلمانی ’کنجک’ بزرگترین آتشکده در جنوب شرقی ارومیه می باشد که بایست هر پادشاهی بعد از جلوس خود پای پیاده به زیارت آن می آمد، ولی بعضی از مورخان راجع به وجه تسمیۀ ’سه گنبد’ قایلند که دو بنای دیگر نیز در مجاورت ده چهریق در اطراف کهنه شهر شاهپور وجود دارد که مجموعۀ این سه بنا را در قدیم سه گنبد نامیده اند. دیگر بنای قدیمی مسجد جامع ارومیه می باشد که تخمیناً از هفتصد سال پیش ساخته شده و تاریخ صحیحش در دست نیست و به قول برخی از مورخان قبلاً کلیسا بوده و بعداً در زمان سلطنت شاه عباس کبیر به مسجد تبدیل شده و در سال 1184 هجری قمری از طرف مرحوم رضاقلیخان بیگلربیگی افشارتعمیر گردیده است. مسجد مذکور بنای بزرگی است که دروسط بازار واقع و دارای محراب طلاب نشین و صحن بزرگ ومسجد بسیار بزرگ و عالی است که به آیات قرآنی و گچ بریهای ظریف و کاشی کاریها مزین گردیده. سابقاً در رأس گنبد مسجد شبکۀ طلایی از روی اصول فنی و قواعد هندسی نصب شده بود که بر اثر حرارت و تابش آفتاب ساعات روز و نصف النهار ظهر را تعیین می نمود که بعداً بواسطۀ تعمیر گنبد، اسباب مزبور را از محل اصلی خود منحرف کردند و خاصیت مربوط هم از میان رفت. تاریخ محراب مسجد 676 هجری قمری را نشان می دهد ولی برطبق گفتۀ مطلعین تاریخ مذکور از تاریخ بنای مسجد عقب تر می باشد.
صنایع: صنعت نجاری و منبت کاری ارومیه در تمام ایران شهرت دارد و مبلهای عالی و جعبه های منقوش و قوطی های مشبک دستی در این شهر بوسیلۀ استادان ماهر تهیه می گردد. صنعت قالیبافی و نساجی نیز سابقاً رواج داشته که فعلاً متروک شده است.
بهداشت: ارومیه دارای یک بنگاه شیر و خورشید و یک بهداری شهرداری می باشد که سازمان آنها به شرح زیر است: بنگاه شیرو خورشید عبارتست از یک بیمارستان سی تختخوابی و وسایل طبی و جراحی و چشم پزشکی و زایمان و درمانگاه شمارۀ 1 و درمانگاه شمارۀ 2 بهداری سیار و هفت بخش که پستهای بخشها مرتباً در دهات گردش می کنند و مشغول معالجۀ بیماران محل می باشند.
فرهنگ: این شهرستان دارای 104 باب دبیرستان و دبستان است که در خود شهر دایر است و چند باب آموزشگاه شبانۀ اکابر برای تحصیل اهالی بیسواد وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
در ارومیه نجاری و منبت کاریهای زیبا می کنند، جعبۀ شطرنج و نرد ارومیه معروفست. بعلاوه گلاب و مشروبات ممتاز نیز به عمل می آورند و دهها نوع انگور در باغهای آن بدست می آید. (یادداشت مؤلف).
شهرستان ارومیه، یکی از شهرستان های استان آذربایجان غربی و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال به شهرستان خوی، از جنوب به شهرستان مهاباد، از خاور به دریاچۀ ارومیه، از باختر به کشور ترکیه و عراق محدود می باشد. آب و هوا، هوای کنار دریاچۀ ارومیه معتدل نسبه گرم و مالاریایی و جلگه، ولی قسمتهای کوهستانی و مرزی آن سردسیر می باشد.
ارتفاعات: مهمترین ارتفاعات این شهرستان عبارتست از: 1- سلسله جبال مرزی ترکیه و عراق که مرز این سه کشور را از هم جدا نموده و علایم مرزی ایران و ترکیه در روی آنها میله گذاری شده است. 2- ارتفاعات گردنۀ قوشچی در شمال شهرستان . 3- کوههای باستان در جنوب شهرستان .
رودخانه ها: مهمترین رودخانه های ارومیه عبارتست از: رود خانه نازلو، روضه چای، برکشلو (شهرچای) باراندوزچای، گدار (قادرچای) ، و چندین رود خانه کوچک دیگر که عموماً به دریاچۀ ارومیه می ریزند.
پلهای معروف: پل چونقرالو، شهرچای، ساعتلوی داغ، باراندوزچای.
معادن: این شهرستان معادن فراوانی دارد که هنوز به استخراج آنها اقدام نشده. فقط چند معدن گچ و آهک و نمک دارد، ولی بیشتر نمک شهرستان از آب دریاچه تهیه می شود.
سازمان اداری: از نظر تقسیمات کشوری شهرستان ارومیه از 5 بخش و 15 دهستان و 743 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن به اضافۀ شهر ارومیه 198566 تن میباشد به شرح زیر:
نام بخش تعداددهستان تعدادآبادی جمعیت
بخش حومه 6 376 80877
صومای 3 84 17709
سلوانا 3 92 11381
سلدوز 1 117 21403
اشنویه 2 74 14369
جمع 15 743 198566
راهها: به نقاط زیر راه شوسه دارد: کلمانخانه، شاهپور، خوی، ماکو، بازرگان، پلدشت، جلفا، مرند، تبریز، مهاباد، اشنویه، نقده، خانه، میاندوآب، مراغه، شاهین دژ، بوکان، سقز. و چند راه نیمه شوسه به سردشت، سراو و جز آن.
بخش ارومیه، حدود بخش: از شمال به دریاچۀ ارومیه و بخش شاهپور، از جنوب به بخش اشنویه و نقده، از خاور به دریاچۀ ارومیه، از باختر به بخش صومای و سلوانا. قسمتهای کنار دریاچه جلگه و بقیه کوهستانی است. هوای بخش بیشتر معتدل، و بعلت وجود باتلاقها و رودخانه های متعدد و دریاچه، ناسالم ومالاریایی است. آب دیه های بخش از رودخانه های نازلو وروضه و برکشلو و باراندوز و چشمه سارها و قنوات محلی است. محصول آنجا غلات و توتون و حبوب و سبزه و کشمش و برنج و چغندرقند و صیفی و انواع سبزی است. راههای شوسۀ ارومیه به شاهپور و نقده و مهاباد از این بخش می گذرد. بخش حومه از 8 دهستان و 377 آبادی تشکیل می یابد و جمعیت آن به اضافۀ شهر ارومیه 133704 تن است به شرح زیر:
دهستان آبادی جمعیت
نازلو 145 33157
برکشلو 59 12624
باراندوزچای 102 16830
روضه چای 29 5810
انزل 17 8971
دول 24 3485
شهرارومیه 1 52827
جمع 377 133704
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
مسجد جامع واقع در شهر ارومیۀ آذربایجان که محرابش مورخ به سال 676 هجری قمری است. (تاریخ صنایع ایران)
لغت نامه دهخدا
(دِهَُ یِ)
دهی است از دهستان حومه باختری شهرستان رفسنجان. واقع در 20هزارگزی جنوب باختری رفسنجان با 135 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ می یَ)
رزامیه. فرقه ای از شیعه بودند که امامت را بعد از علی (رض) ازآن محمد بن حنفیه و بعد از او ازآن پسرش عبداﷲ میدانستند و محارم را حلال شمردند. (از تعریفات جرجانی). یکی از شش فرقۀ مذهب مرجئه. (بیان الادیان). طایفه ای از غلات شیعه میباشند که به امامت محمد بن حنفیه قائل شدند و تاابومسلم رساندند و محرمات را حلال شمردند. (از انساب سمعانی). نام طایفه ای از غلات شیعه که ابومسلم خراسانی را بعد از منصور امام دانند و مقنع صاحب ماه سیام از این فرقه است. (یادداشت مؤلف). پیروان رزام، که امامت را از علی به پسرش محمد (حنفیه) و سپس پسرش ابوهاشم، و پس از آن علی بن عبداﷲ بن عباس منتقل میدانستند. (از الملل و النحل چ قاهره جزء اول ص 247). ازفرق کیسانیۀ راوندیه یعنی شیعیان آل عباس اصحاب مردی بنام رزام معتقد به کشته شدن ابومسلم و بقای ولایت او و ولایت اسلاف سرّاً و بعضی نیز از این فرقه به کشته نشدن ابومسلم و حلول روح خداوند در او عقیده داشتند و این فرقه همان بومسلمیه هستند و مبیضه نیز از میان ایشان برخاسته اند. (از خاندان نوبختی ص 256). یکی از شش فرقۀ مرجئه که بنامهای رزامیه و غیلانیه و تومنیه و صالحیه و شمریه و جهمیه معروفند. (از حاشیۀ غزالی نامه ص 70 از بیان الادیان). و رجوع به فرق ص 24 ومقالات اشعری ص 21 و 22 و تبصره ص 423 و خطط ج 4 ص 177 والملل و النحل چ قاهره ص 247 و ذیل همان صفحه شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان رودان بخش کهنوج شهرستان بندرعباس، واقع در 40هزارگزی شمال میناب و 5000گزی باختر راه فرعی کهنوج به میناب. هوای آن گرم و دارای 2500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما، مرکبات و رنگ است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 97000گزی جنوب بافت، سر راه مالرو کوشک به ده سرد. هوای آن سرد و دارای 15 تن سکنه است. مزرعۀ ده نو جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ رِ)
دهی است از دهستان حومه باختری شهرستان رفسنجان، واقع در 20000گزی جنوب شوسۀ رفسنجان و 35000گزی جنوب رفسنجان به کرمان. هوای آن سرد، دارای 112 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَ)
نام یکی از طوایف کرد. (یادداشت مؤلف) : در صحبت رضائیه به قم آمد و همچنین به من رسیده است که رضائیه دختران خود را به شوهر نمی دادند زیرا کسی که همسر و هم کفو ایشان بوده باشد نمی یافتند. (تاریخ قم ص 221)
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
دهی از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. سکنه 674 تن. آب آن از قنات. صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه ماشین رو. معدن گل سفید دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَیا یِ)
منسوب به رضا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ وَ یْ)
احمد بن یعقوب بن یوسف اصفهانی مکنی به ابوجعفر شاگرد حامض نحوی است. (معجم الادباء ج 4 ص 254).
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
دهی از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. ساکنان از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ زَ / زِ)
دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 9000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی خاور راه فرعی زرند به راور. هوای آن سرد و دارای 159 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود ومحصول آن غلات، حبوبات، تریاک و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اُ ؟)
بلوکی است از اقطاع کرمان
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ)
نام حصنی قرب سواحل شام بر قلۀ کوهی بلند که الملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب در 854 هجری قمری آنرا از دست فرنگان برآورده و فتح کرده است. و رجوع به مراصدالاطلاع شود، ما ادری ای البرساء او ای البراساء هو، ندانم او چه کس است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به براساء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ئی یَ)
دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان. سکنۀ آن 200 تن. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بُ یَ)
طبیب مروزی معاصر انوشیروان خسرو پسر قباد پادشاه ساسانی. وی کتاب ’پنجه تنتره’ را از هند به فرمان این پادشاه به ایران آورد و از زبان هندی به پهلوی درآورد و آن را بنام دو شغال که در حکایت ’شیر و گاو’ آن کتاب آمده است کلیله و دمنه نام نهاد و خود بابی بنام باب برزویۀ طبیب برآن افزود و از نگارش وی و ترجمه ابن المقفع به عربی و از گزارش خواجه بلعمی به پارسی دری و نظم رودکی، کلیله در زبان خرد و بزرگ افتاد و ترجمه های دیگر از آن کردند که از جمله کلیلۀ انشاء ابوالمعالی نصرالله بن عبدالحمیدمنشی است برای بهرامشاه غزنوی. برزویه در آغاز بابی که بر کلیله افزوده است گوید: چنین گوید برزویه مقدم اطبای پارس که پدر من از لشکریان بود و مادر من از خانه علمای دین زردشت بود و اول نعمتی که ایزدتعالی و تقدس بر من تازه گردانید دوستی پدر و مادر بود و شفقت ایشان بر حال من، چنانکه از برادران و خواهران مستثنی شدم... و چون سال عمر به هفت رسید مرا بر خواندن علم طب تحریض نمودند و چندانکه اندک وقوفی افتاد و فضیلت آن بشناختم به رغبت صادق و حرص غالب در تعلم آن می کوشیدم... و پوشیده نماند که علم طب نزدیک خردمندان در تمامی دینها ستوده است... درجمله بر این کار اقبال تمام کردم و هر کجا بیماری نشان یافتم که در وی امید صحت بود معالجت او بر وجه حسبت بر دست گرفتم... درجمله کار من بدان درجت رسید که به قضاهای آسمانی رضا دادم و آن قدر که در امکان گنجد از کارهای آخرت راست کردم و بدین امید عمر می گذاشتم که مگر به روزگاری رسم که در آن دلیلی یابم و یاری و معینی بدست آرم تا سفر هندوستان پیش آمد برفتم و در آن دیارهم شرایط بحث و استقصا هرچه تمامتر تقدیم نمودم و بوقت بازگشتن کتابها آوردم که یکی از آن این کتاب کلیله و دمنه است. ’ بازی شطرنج نیز ارمغانیست که برزویه به ایران آورده است. رجوع شود به مقدمۀ کلیله و دمنه و دائره المعارف فارسی و الاعلام زرکلی ج 2 ص 1278
لغت نامه دهخدا
(اُ یَ)
ناحیه ای است در کرمان. حد شمالی آن اقطاع و ده سرد، حدّ جنوبی احمدی، حدّ شرقی جیرفت و رودبار و حد غربی محال هفتگانه فارس. قشلاق ایل افشار و ییلاق ایلات احمدی فارس آنجاست. هوای آن در زمستان معتدل و باران بحد کافی است ولی درتابستان بادهای سموم میوزد که مهلک نیست. اراضی آن از قنات مشروب میشود و سابقاً با استفاده از چاهها مشروب میشده است. ولی اکنون این کار معمول نیست. محصولات آن مختلف و مخصوصاً برنج وی معروف است. ولی بواسطۀ کمی آب کمتر کاشته میشود. مهمترین محصول آن ذرت خوشه ای، جو، رنگ، حنا، خرما و مرکبات میباشد که در صورت بودن راه ممکن است بخارج حمل کرد. جلگۀ ارزویه جلگۀ مسطحی است بطول 90 و عرض 60 هزار گز و در اغلب نقاط آن نباتات طبی میروید که از آنها استفاده میشودو سابقاً جنگل وسیعی آنرا پوشانده بوده که فعلاً دو فرسخ آن باقی است و درختان آن شاه گز میباشد و درخت کهور و کنار هم دارد که برگ آن سدر معروف است. راه پستی کرمان به بندرعباس از ارزویه گذرد. ایلات ارزویه دو دسته اند: یکی ایل افشار که در زمستان قشلاقشان ارزویه است و دیگر ایلات احمدی فارس که در تابستان ییلاقشان ارزویه میباشد. بلوکات عمده آن عبارتند از: ارزویه، سلطان آباد، قلعه نو، قادرآباد، دولت آباد، وکیل آباد و دشت بر. (جغرافیای سیاسی کیهان صص 253- 254)
لغت نامه دهخدا
(زَ یَ)
سوسمارک. مارمولک... زرمومیه. (از دزی ج 1 ص 586)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قریه ای است در هشت فرسنگی میانۀ شمال و مغرب تنگ باغ. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(گَ مِ)
دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 40000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی باختر راه مالرو زرند و راور. هوای آن سرد و دارای 99 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و تریاک و شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نزوعیه
تصویر نزوعیه
نزوعیه در فارسی خواهندگی مونث نزوعی
فرهنگ لغت هوشیار
بایستیک زبانزد فرزانی مونث لزومی. یا قضیه لزومیه . قضیه ایست که میان مقدم و تالی و شرط و مشروط آن لزوم و التزام عقلی باشد مقابل قضیه اتفاقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهودیه
تصویر رهودیه
نرمی آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجولیه
تصویر رجولیه
مردی مرد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبیه
تصویر ربوبیه
خدایی پروردگاری
فرهنگ لغت هوشیار