جدول جو
جدول جو

معنی رزفات - جستجوی لغت در جدول جو

رزفات
(رَ زَ)
رزفات بلد، جایهای نزدیک شهر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). در اقرب الموارد رزّافات البلد است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رفات
تصویر رفات
شکسته شده، از هم ریخته
فرهنگ فارسی عمید
(رَ ضَ)
جمع واژۀ رضفه. (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء).
- رضفات العرب، چهار قبیله اند از عرب: شیبان وتغلب و بهراء و ایاد، از لحاظ سخت کوشی در جنگ رضفات نامیده شده اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به رضفه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
جمع واژۀ رزقه.
- رزقات الجند، رزقات و مرسوم ایشان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
شکسته و از هم ریخته و ریزه ریزه. (آنندراج) (غیاث اللغات). ریزه و شکستۀ هر چیزی. (منتهی الارب). شکستۀ هر چیزی. (دهار). شکسته و از هم پاشیده و ریزه ریزه شده از هر چیز. قوله تعالی: ائذا کنا عظاماً و رفاتاً. (قرآن 98/17، 49). (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، ریزۀ استخوان. رمیم. استخوان ریزه ریزه. (یادداشت مؤلف). استخوان ریزیده. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) :
و اکثر احیاء اموات گشتند و جلود و عظام رفات شدند. (تاریخ جهانگشای جوینی). و بعد از آن سلطان جلال الدین فرمود تا عظام رفات او را با قلعۀ اردهین (اردهن) آوردند. (تاریخ جهانگشای جوینی).
زآنکه غیر حق همه گردد رفات
کل آت بعد حین فهو آت.
مولوی.
، حطام. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفات
تصویر رفات
((رُ))
پوسیده، شکسته
فرهنگ فارسی معین