جدول جو
جدول جو

معنی رزبانی - جستجوی لغت در جدول جو

رزبانی
(رَ)
عمل رزبان. شغل رزبان. نگهداری باغ انگور. (یادداشت مؤلف). رجوع به رزبان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزبان
تصویر رزبان
نگهبان رز، پرورش دهندۀ درخت انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان، برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
مربوط به رب، خدایی، اللهی، عالم راسخ در علم دین، خداشناس، عابد، عارف
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَ)
شیرین زبانی. خوش بیانی:
بگو قاصد ار دانی این ترزبانی
زلال وصال از خبر می تراود.
ظهوری (از آنندراج).
رجوع به ترزبان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
ابوعبیدالله محمد بن عمران بن موسی بن سعید بن عبدالرحمان المرزبانی (متولد بغداد به سال 297 هجری قمری و متوقی به بغداد به سال 384 هجری قمری). از علمای اخبار و ادب وتاریخ. اصلش از خراسان است و تألیفات بسیار دارد از جمله المفید در شعر و احوال شعرا، والازمنه در باب فصول اربعه و ابرها و رعد و برق و روزهای مهم اتفاقات در نزد اعراب و ایرانیها. و نیز اخبار البرامکه و اخبار المعتزله و المستنیر و اخبار ابی مسلم الخراسانی و غیره. این مرد مورد توجه عضدالدولۀ دیلمی نیز بوده است. رجوع به خاندان نوبختی ص 48، 182، 241 و قاموس الاعلام ترکی و اعلام زرکلی ذیل محمد بن عمران شود
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در 80هزارگزی شمال کرمانشاه و 18 هزارگزی شرق راه کرمانشاه به کردستان و 10هزارگزی جنوب دیزگران در دامنه سردسیر واقع و دارای 615 تن سکنه است. آبش از قنات و چشمه. نسبت به قراء مجاور مرکزیت دارد ارتفاع این ده از سطح دریا 1586 گز است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عبدالحق بن محمد بن مرزبانی صوفی از اهل دمشق (991- 1070ه. ق). محبی گوید به خط وی مجموعه ای دیدم که معانی نادر و حکایات ظریف داشت. و او را شعری نیک بود
لغت نامه دهخدا
(رَ قَ نی ی)
مرد سطبرگردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مردستبرگردن و گردن کلفت. (ناظم الاطباء). ستبرگردن. ارقب. گردن کلفت. (یادداشت مؤلف). رجوع به رقبان شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
محمد بن یعقوب. غلام ابوجعفرسپهسالار نصر بن احمد سامانی. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 489 و تاریخ سیستان ص 313، 314، 326 شود
لغت نامه دهخدا
مالکیت زمین، حکومت ناحیه و کشور، حکومت ناحیه سرحدی سر حد داری مرز داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
مرد خدا شناس و عابد و عارف خدائی، یزدانی، ایزدی، منسوب برب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزبان
تصویر رزبان
محافظ باغ انگور نگهبان رز، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
((زَ))
شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزبان
تصویر رزبان
((رَ))
محافظ باغ انگور، باغبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
((رَ بّ))
عابد، عارف، خداشناس، جمع ربانیون، ربانیین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترزبانی
تصویر ترزبانی
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
Obscene, Verbal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obscène, verbal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
不道徳な , 言葉の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
גס , מילולי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
cabul, verbal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
अश्लील , मौखिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceen, verbaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
osceno, verbale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
下流的 , 口头的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceniczny, werbalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойний , усний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obszön, verbal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойный , словесный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
음란한 , 언어의
دیکشنری فارسی به کره ای