جدول جو
جدول جو

معنی رذوله - جستجوی لغت در جدول جو

رذوله
(رُ لَ)
رذاله. ناکسی وفرومایگی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رذوله
(تَ رُ)
ناکس و فرومایه شدن. (منتهی الارب). مصدر به معنی رذاله. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ناکس و فرومایه شدن. رذاله. (آنندراج). ناکس شدن. (تاج المصادربیهقی) (مصادر اللغه زوزنی). رجوع به رذاله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ دَ)
فرومایه و کمینه گردیدن. (آنندراج) (از منتهی الارب). نذاله. رجوع به نذاله شود
لغت نامه دهخدا
(رُ لَ)
رذال. آن که بهتر و جیّد آن را گرفته باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). ردی. مقابل خیاره. (یادداشت مؤلف). آنچه جیّد آنرا گرفته باشند و تباه و ناسرۀ آن مانده باشد و رذالۀ هر چیزی بدترین آن است. ج، رذالات. (از اقرب الموارد). ثفل چیزی که خلاصۀ آن از او کشیده باشند. (آنندراج) ، مجازاً به معنی ناکس و فرومایه. (از آنندراج) : بلی رذالۀ لوم و فضالۀشوم که در کرمان بازمانده اند تا به رعیتی پادشاه و صحرانشینی قانع بودند. (المضاف الی بدایع الازمان)
لغت نامه دهخدا
(رُ مَ)
روذمه. نوعی از رفتار اسب تاتاری. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به روذمه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ لَ)
اسم است از رجل، مصدر راجل و ارجل، و کذلک الرجلهو الرجلیه و لم یتصرف منه فعل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ لَ)
به لغت اندلس رستنیی باشد که آن را کنگر گویند و با ماست خورند. (برهان) (آنندراج). قسمی از کنگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ لَ)
رحول. ستور بارکش. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به رحول شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ رذل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به رذل و ارذال و اراذل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
تأنیث مرذول است به معنی پست و فرومایه و ردی، مقابل مقبوله. رجوع به مرذول شود: کتاب ماللهند من مقوله مقبوله أو مرذوله. (ماللهند، یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نذوله
تصویر نذوله
فرومایه و کمینه گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذاله
تصویر رذاله
کنجاله، ناکس ناکسی پستی نامردی فرومایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذیله
تصویر رذیله
فرومایه، ناشایسته، زشت و دون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجوله
تصویر رجوله
مردی مرد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحوله
تصویر رحوله
شتر بارکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوله
تصویر ربوله
اندلسی کنگر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذول
تصویر رذول
جمع رذل، ناکسان فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روله
تصویر روله
فرانسوی غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
چشمه ای در روستای یخ کش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی